من، خود را به نامِ تو، در آتشِ عشق سوزاندم تا از خاکسترم، پروانه‌یِ جنون متولد شود.
عشقت همچون طوفانی پر هیاهو من را در خود غرق کرد، که دیگر راهِ گریزی به جای نماند.
به تسلیِ نگاهت زنده‌ام محبوبم، نگاهی که من را وصلِ خود کرده و آرامشِ توصیف ناپذیراش را درونِ من جای داده است.
حضورت گویی شفقی‌ست که بر عمقِ جانم می‌درخشد و معنای روشنی را به‌ من یادآور می‌شود.
قسم به چَشمانت که خالقی‌ست پرستیدنی، ابدیتِ من با چشمانِ توست که معنا دارد.
این حجم از جنون، نه انتخاب، که یک حکم محتومِ الهی بود که روحِ مرا پیش از خلقت، به بند نامِ تو کشید.

two month 💖🫴
دیدگاه ها (۰)

* ੈ✩‧₊˚*𝑇ℎ𝑒𝑟𝑒 𝑖𝑠 𝑜𝑛𝑙𝑦 𝑜𝑛𝑒 ℎ𝑎𝑝𝑝𝑖𝑛𝑒𝑠𝑠 𝑖𝑛 𝑡ℎ𝑖𝑠 𝑙𝑖𝑓𝑒, 𝑡𝑜 𝑙𝑜𝑣𝑒 ...

دو غريبه بودند، از نگاهايشان ميتوانستم بفهمم صدها ساله هم دي...

" من رو ببوس... انگار طعم بوسه‌هایی که سرشار از نفرتن رو بیش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط