رمان ملک قلبم

رمان ملک قلبم


پارت ۹۲

ارسلان، لبمو هی گاز می‌گرفت هی مک میزد دوباره آروم می‌خورد از این آروم خوردنش حرصم گرفته بود دیگه نتونستم تحمل کنم افتادم روش محکم لبشو خوردم بعد چند دقیقه ازش جدا شدم گفتم فکر کنم خودم باید دلتنگیتو برطرف میکردم

دیانا، اوهوم

ارسلان، سرمو بردم تو گردنش نفسمو خالی کردم تو گردنش

دیانا، آه ارسلان نکن

ارسلان، همینجوری تو گردنش حرف میزدم چرا

دیانا، ارغوان بیدار میشه

ارسلان، صدات نمیره دوباره محکم نفسمو تو گردنش خالی کردم

دیانا، آه ارسلان

ارسلان، گردنش و مک میزدم و گاز میگرفتم قشنگ کبود شده بود

دیانا، همینجوری گردنمو می‌خورد تیشرتمو از تنم دراومد قفل س.و.ت.ی.ن.م و باز کرد ارسلان

ارسلان، جان

دیانا، سینه هامو آروم بخور

ارسلان، هواسم بود

دیانا، محکم نخوری

ارسلان، جشم آروم سینه هاشو میخوردم

دیانا، ارسلان بسه خوابم میاد

ارسلان، بگیر بخواب عزیزم

دیانا، ارسلان

ارسلان، جونم

دیانا، برام قصه میگی

ارسلان، یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود یه دختری بود به اسم دیانا خانم این خانم قصه ما دل یه آقا پسر به اسم ارسلان و جوری میبره که خوشم نمی‌فهمه خلاصه اینا خیلی خیلی همو دوست دارن یه دخترم دارن اینا هیچوقت از هم جدا نمیشن

دیانا، ارسلان

ارسلان، جان

دیانا، خیلی دوست دارم
دیدگاه ها (۲)

ارسلان، منم دوست دارم شیطونک من حالا بخواب زیاد شیطونی نکن ک...

ادیتم 💔😭🥺❤️‍🩹

رمان ملک قلبم پارت ۹۱ارسلان، به اون شیر دادی نوبت منه دیانا،...

رمان ملک قلبم پارت ۹۰دیانا، خیلی عمیق بو میکشیدم ارسلان، قرب...

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

رمان بغلی من پارت های ۸۹و۹۰و۹۱دیانا: دیگه از بیدار موندن ها ...

جیمین فیک زندگی پارت ۷۱#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط