زیر باران دوشنبه بعد از ظهر

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر

اتفاقی مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان دیدم

زن همسایه بر زمین افتاد

سیب‌ها روی خاک غلطیدند

چادرش در میان گرد و غبار

قبلا این صحنه را... نمی‌دانم

در من انگار می‌شود تکرار

آه سردی کشید، حس کردم

کوچه آتش گرفت از این آه

و سراسیمه گریه در گریه

پسر کوچکش رسید از راه

گفت: آرام باش! چیزی نیست

به گمانم فقط کمی کمرم...

دست من را بگیر، گریه نکن

مرد گریه نمی‌کند پسرم

چادرش را تکاند، با سختی

یا علی گفت و از زمین پا شد

پیش چشمان بی‌تفاوت ما

ناله‌هایش فقط تماشا شد

صبح فردا به مادرم گفتم

گوش کن! این صدای روضه‌ی کیست

طرف کوچه رفتم و دیدم

در و دیوار خانه‌ای مشکی است

**

با خودم فکر می‌کنم حالا

کوچه ما چقدر تاریک است

گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه

راستی! فاطمیه نزدیک است...
دیدگاه ها (۱)

یادگاری با حضرت امام.... :||||||||||

توسط  تعدادی از کاربران افسران (دانشجویان ایرانی تگزاس)نامه ...

خرید سربازی شروع شدو چنین بود که در دهه ی فجر یک چشمه از عدا...

آیت‌الله حسین نوری همدانی در درس خارج فقه خود که در مسجد اعظ...

اتفاقی مقابلم رخ دادوسط کوچه ناگهان دیدمزن همسایه بر زمین اف...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

⁨⁨⁨⁨حتما بخوانید👇🏼😭💔رخت عزایت را به تن کردم عزیزماصلا خودم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط