دخترشیطونبلا

#دختر‌شیطون‌بلا62

در رو باز کردم، رفتم داخل و با حرص و عصبانیت گفتم:

_ احمقِ عقده ای این چه کاری بود؟

با دیدنم سریع از روی مبل پاشد و گفت:

_ کجا میای؟ الان خونه ام رو به گند میکشی
_ خفه شو فقط

سریع پاشد یه جفت دمپایی از داخل جاکفشی درآورد، جلوی پام گذاشت و گفت:

_ اینارو بپوش

دمپایی ها رو پوشیدم، دستی به موهام که پر از رنگ شده بود کشیدم و گفتم:

_ من الان اینارو چیکار کنم احمق؟ این چه کاری بود؟ مگه بیماری آخه؟!
_ آره
_ حالا ببین چه بلایی سرت بیارم که به غلط کردن بیفتی گوساله

بلند زد زیر خنده و گفت:

_ حرص نخور شیرت خشک میشه!

با شنیدن حرفش چشمام از تعجب دوتا شد و با همون دستهای پر از رنگم محکم‌ زدم تو گوشش و گفتم:

_ خیلی بیشعوری

دستش رو روی صورتش گذاشت و گفت:

_ چه غلطی کردی؟
_ همون کاری که دیدی

انگشتش رو به نشونه ی تهدید بالا آورد و گفت:

_ ببین مهسا دفعه آخرت باشه از این غلطا میکنیا

انگشتش رو با دستم پایین آوردم که رنگی شد و گفتم:

_ و اگه دفعه ی آخرم نباشه
_ اون موقع دو برابرشو میخوری!
_ منم وایمیسم نگاه میکنم
_ کاری نمیتونی بکنی
_ بزن تا ببینی کاری میتونم بکنم یا نه

من این حرف رو فقط برای تهدید زدم و اون لحظه اصلا فکر نمیکردم واقعا اینکار رو بکنه!
عوضی با اون دستای قوی و بزرگ چنان خوابوند زیر گوشم که دود از سرم پرید.
با بهت بهش زل زدم که یه قدم عقب رفت و گفت:

_ خب؟ حالا میخوای چیکار کنی؟!

از نگاهم و خیز برداشتنم فهمید میخوام یه کاری کنم و سریع به اون سمت سالن دوید، منم بیخیالِ اینکه خونه اش به گند کشیده میکشه دنباش دویدم تا حرصم رو خالی کنم.

یه دور تو کل خونه دویدیم و آخرش به سمت اتاق رفت، پرید داخل و خواست در رو ببنده که به موقع رسیدم و سریع پام رو زیر درگذاشتم و در رو هل دادم.
دوید رفت پشت تخت وایساد و گفت:

_ مهسا برو بیرون از اتاقم الان کثیف میشه
_ من تا دوتا نزنم تو دهن تو، هیچ جا نمیرم
_ واسه چی؟
_ چون دستت خیلی هرز شده
دیدگاه ها (۱۰)

وقتی مادرت موهاتو کوتاه میکرد و میگفت عجب پسر خوشتیپی دارم م...

وقتی کولرو خاموش میکنم و از جلوی بابام رد میشم😂😂😂😐😐😐 #جذاب

#دختر‌شیطون‌بلا61نزدیک به دوساعت اونجا معطل بودیم و تهش دلم ...

زندگی خیلی کوتاه است !قوانین را کنار بگذار ، بدی‌ها را ببخش ...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۲

#𝓖𝓲𝓻𝓵_𝓶𝓸𝓯𝓲𝓪𝓟15ویو ا.ت سریع خودمو شستم و همونجا لباسامو پوشید...

بیب من برمیگردمپارت : 61( جونگکوک)رفتم داخل اتاقم و مشغول جم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط