باز ای الهه ی ناز با دل من بساز

باز ای الهه ی ناز با دل من بساز    
کین غم جانگداز برود زبرم

گر دل من نیاسود از گناه تو بود
بیا تا ز سر گنهت گذرم

باز می کنم دست یاری به سویت دراز
بیا تا غم خود را با راز و نیاز
ز خاطر ببرم

گر نکند تیر خشمت دلم را هدف
به خدا همچو مرغ پر شور شعف
به سویت بپرم


آن که او
به غمت دل بندد
چون من کیست؟
ناز تو 
بیش از این
بهر کیست؟

تو الهه ی نازی در بزمم  بنشین
من تو را وفا دارم بیا که جز این
نباشد هنرم

این همه بی وفایی ندارد ثمر
به خدا اگر ازمن نگیری خبر
نیابی اثرم
دیدگاه ها (۳)

چه فرقی میکند کافه ویونا نشسته باشی یا همین قهوه خانه ی نزدی...

پنجشنبه است به رسم کهنیاد میکنیم از آنها که وقتشانو مکانشان ...

وقتی به تو فکر نمی کنم انگار چیزی گم کرده ام و وقتی هم بهت ف...

از یک جایی به بعد یاد می گیری که دیگر خودت را درگیر "دوستت د...

ای دل غمگین به هجر یار عادت می کنیبیخود از غم دم مزن با هر ک...

آمده‌ای که راز من بر همگان بیان کنی🌸و آن شه بی‌نشانه را جلوه...

🌹اعوذبالله من الشیطان رجیم🌺☘🌼بِسْمِ ألله ألرحْمنِ ألرَحيمْأل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط