دودلداه بهم پیوستند

دودلداه بهم پیوستند
دست در دستِ هم
ازرودگذشتن ازادو رها
چشمهارابه روی خواب بستن
بی آنکه اب راببندند
برپُلِ خیال و خاطره
دیدگاه ها (۱)

آهای!ای رهگذر، تندتر!هواطوفانی وهوهوی مرگ وباد می اید،صدای ز...

《پلنگِ زخمی》غزال را بالای درختِ ممنوعه خوردنشوکا راورشکافِ ص...

آنگاه که آئینه زلالِ اسمانبرزمین افتاد هزاران تکّه پاره شدکی...

به هرچه که کهنگی است یورش بَریم وبتازیم برواژگانِ لالِ سکوتت...

خیال داشتنتمثل یک شب آرام و رویایی استکه ستاره ها در آن می ر...

رها🍂 من گمان می کنم که هر کسی در ته دلش یک باغی دارد که پناه...

در هر دوستی لحظه ای میرسد که یکی دیگری را در خیال خود از دست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط