چندشاتی بی تی اس

چندشاتی بی تی اس

part ۴

با تعجب با سمت صدا رفتم، لامپ رو روشن کردم..

با جسم زخمی و پر از خون ات روی زمین زیر زمین‌مواجه شدم..

نمیدونم‌چرا، ولی واقعا قلبم لرزید..

ترسیدم..

سریع به سمتش رفتم

جونگکوک: ات.. ات صدامو مینشوی؟ اینجا چیکار‌میکنی؟!

ات فقط با درد نگاه میکرد.. خون از بدنش میریخت..‌

جونگکوک: وای.. نه نه نه

سریع بلند شدم و به خونه رفتم، اعضارو صدا زدم

جونگکوک: ب...بچه ها بیاید زیر زمین

همه با تعجب سریع وارد زیر زمین شدن و وضعیت رو دیدن

جین: وای.. این چش شده؟

جیمین: جیهوپ‌زنگ بزن اورژانس..

جیهوپ سریع گوشیش رو برداشت و به اورژانس زنگ زد..


اورژانس اومد و ات رو وارد ماشین کردن و به بیمارستان رفتن
دیدگاه ها (۱)

چندشاتی بی تی اسpart ۵با استرس توی راهرو بیمارستان قدم میزدی...

چندشاتی بی تی اسpart ۶ات: مبینی.. هیچکس از من خوشش نمیادجین:...

چندشاتی بی تی اسpart ۳ بعد از ۳ ساعت، صدای باز شدن در حیاط ...

چندشاتی بی تی اسpart 2 اون دو نفر بدون اهمیت ، به سمت من او...

جیمین فیک زندگی پارت ۶۴#

چندپارتی☆p.4جمعه صبح ساعت۳۰ :۹ دقیقه ات: دیشب اینقدر گریه کر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط