وقتی بچشو نمیخواد

وقتی بچشو نمی‌خواد...

پارت بیست و سوم


می یونگ : باشه
همون موقع گوشیم زنگ خورد دیدم از کمپانی بود
از زبون ات
با صدای گوشیم دست از لباس جمع کردن برداشتم و رفتم سمت گوشیم که دیدم مین سوعه
ات: الو
مین سو: یه خبر ازم نگریا
ات:ببخشید دستم این چند روزه خیلی بند بوده
مین سو: من می‌خوام فردا با دوست دخترم برم یه سفر یه هفته ای نیستم
ات: دوست دختررر..
مین سو : بله بله
ات: بهش گفتی ؟
مین سو: بلههه
ات: مبارکههههه
مین سو: مرسیییی
ات:خیلی بی شخصیتی
مین سو: چرا ؟
ات: باید زودتر بهم می گفتی ؟
مین سو: زودتر از این ؟ همین پنج دقیقه ی پیش بهش گفتم
ات: عه ؟ خب خاک تو سرت برو پیشش تنه‌اش نزار خداحافظ
نزاشتم حرفی بزنه و گوشی رو قطع کردم
دوباره گوشیم زنگ خورد و این دفعه نامجون بود
ات:الو
نامجون: سریع بیا کمپانی زود
با قطع شدن گوشی مات و مبهوت موندم یعنی چی شده؟
سریع لباسامو پوشیدم و سمت اونجا روندم
بعد از چند دقیقه رسیدم ماشین و پارک کردم و رفتم داخل که جلومو گرفتن
ات: باید برم تو
بادیگارد: ببخشید خانم اجازه نداریم
؟: بزارید بیاد تو من میشناسمش.......تو اتی ؟
ات: ب.ببله
؟: برو طبقه ی دهم
ات: چشم
در آسانسور باز شد که صدای داد یه نفر همه جا پیچید
سمت صدا رفتم که دیدم پسرا نشستن یه جا و یکی داره سرشون داد میزنه رفتم اونجا که در باز شد و کشیده شدم داخل
ات: اویییی چه خبرته؟
؟: چطور روت میشه با من اینطوری حرف بزنی ؟(داد)
ات: تو چطور روت میشه با من اینطوری حرف بزنی(بلند)
؟: من روم میشه چون تو سن ده سالگی حامله نشدم (داد)
با این حرفش از تعجب چشمام چهارتا شد و برای چند لحظه ای همه جا سکوت شد
ات: الان گفتی بیام اینجا که اینو بگی ؟
؟: اومدم تا بهت بگم پاتو از زندگی این هفت نفر بکشی بیرون
ات: از زندگی اینا بیرون نمی کشم هیچ تو توهم تا تهش می‌کنم
با این حرفم مردی که اونجا بود بلند شد و صداشو بلند کرد
پی دی نیم( عشقم 😘💗😂)
پی دی نیم: بسه دیگه بشینید
رفتم نشستم کنار نامجون نشستم که دوباره صدای دختره در اومد
؟: ازش فاصله بگیر
ات: برو بابا
دیدگاه ها (۱۵)

وقتی بچشو نمی خواد پارت بیست و چهارم پی دی نیم : چرا همون مو...

وقتی بچشو نمی خواد ..پارت بیست و پنجمنامجون: خودت هرجایی میخ...

وقتی بچشو نمی خواد پارت بیست و دوم ات: می‌خوام ازش فاصله بگی...

وقتی بچشو نمی خواد....پارت بیستم و یکمات: .....نامجون: لطفاً...

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁵³دوست داشتم بگه میخواستم ببینمت.....شا...

پارت۴۱چند لحظه در سکوت بهم خیره شد ، خواست چیزی بگه اما پشیم...

صبحتهیونگ ویو:از خواب بلند شدم سرم درد میکرد دیدم ات پایین ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط