دیشب با خدا دعوایم شد

|°•دیشب با خدا دعوایم شد
|°•با هم قهر کردیم
|°•فکر کردم دیگرمرا دوست ندارد
|°•رفتم گوشه ای نشستم
|°• قطره ای اشک ریختم و خوابم برد
|°•صبح که بیدار شدم
|°•مادرم گفت:
|°•نمیدانی از دیشب تا صبح
|°•چه "بارونی" می آمد
#HąɖıŞ
دیدگاه ها (۴)

ایییییییی خداااااااااಥ⌣ಥ

چراااااااااا؟؟؟؟

بہ چہ آسانے ترکمـ کردے و من؛بہ چہ آسانے سالهاست که در ترک هم...

دلم برای مداد سفید میسوزد.....!!!!‌ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻡ ﺁﺧﺮ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡﮐﺎﺭﺑﺮﺩ...

نام فیک: عشق مخفیPart: 37ویو ات*رفتم توی اتاقمو درو بستمو پش...

جیمین فیک زندگی پارت ۴۵#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط