شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی

تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

پس از یک جستجوی نقره ایی در کوچه های آبی احساس

تو را از بین گل هایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم
دیدگاه ها (۱۱)

نترساین پرنده با مشتی دانهاهل هیچ دلی نمیشودوقتی پرواز را فق...

دیگر نمیگویم گشتم نبود ، نگرد نیستبگذار صادقانه بگویمگشتیم ا...

زندگی تصویریستقلم و کاغذ و رنگش از توستقلمت را بردارو به نقا...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

فصل دوم"قدم‌زدن در کهکشانِ "بی خیال،آسمون همچنا تاریک بود، ا...

ای کاش میشد دلتنگی رو مثل یه بیماری درمون کردمیرفتیم دکتر و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط