ا که دلها همهی از داغ غمت غمگین است

اى که دل‌ها همه‌ی از داغ غمت غمگین است
وى که از خون تو صحراى بلا رنگین است

نرود یاد لب تشنه‌ات از خاطره‌ها
هر کـه را مى‌نگرم از غم تو غمگین است
دیدگاه ها (۰)

باز محرم رسید، این من و گریه‎هایمرفع عطش می‎کند، فرات اشک‎ها...

دیباچه‌ی عشق و عاشقی باز شوددل‌ها همه آماده‌ی پرواز شودبا بو...

تلفیق خدا و خون فقط پیکر توستخورشید گلی از چمن حنجر توستشب و...

بر سینه‌ی من نوشته بین الحرمیننصف قلبم با ابالفضل، نصف دیگر ...

دستم بگیر نازم بکش که عاشقم و دل شکسته ام از خود مران مرا که...

شده ام در قفس خاطره ها زندانیدردم این است که هم دردی و هم در...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط