یک جوان حاجتش این بود که زن میخواهم

یک جوان حاجتش این بود: که زن میخواهم
رفت تا اینکه شبی پیش تو بابا برگشت

#السلام_علیک_ایها_الرئوف
دیدگاه ها (۱)

نشسته ام چو غباری به شوق اذن دخول

دوسِت دارم به امام رضا

دلتنگ مشهدم

تو که زائر نداری...

این عکسو به داداشم نشون دادم ................ برگشت گفت برم ...

🤘لگد بزن تا کور بلنگد🙇شل یا سفت زن یا مردپیر با جوان تمام بل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط