پارت

#پارت25
#دخترکوچولوی‌من👧🏻💧

اما یهوی به خودم اومدم و دستشو رها کردم!!
چند دقیقه ای بالا سرش ایستادم و خیره نگاش کردم

کاش تو اتاق دوربین کارمیزاشتم تا ببینم کیوان چیکارکرده باهاش....
یعنی لباساشو در آورده بود؟! چون کمی نامرتب بود و انگار دست خورده اس

اصلا به من چه؟! این دختر که زنم انقد روش حساس باشم....

بعد از اینکه داخل اتاق لباس عوض کردم ، کیفِ ورزشیمو برداشتم و رفتم

سمیه رو صدا زدم که فوری خودشو رسوند

_ بعله آقا ارسلان

+ سمیه خوب گوشاتو باز کن ببینم چی دارم میگم....
من میرم باشگاه، هیچکسو راه نمیدی خونه حتی کیوانو فهمیدی؟! ۲ساعت دیگه خودم برمیگردم

_ چشم. آقا اردلانم اومد راه ندم؟!

قدمی به سمتش رفتم که ترسیده سرشو انداخت پایین

+ سمیه هیچکس یعنی هیچکس!!
فهمیدی حالا؟!

_ بعله

+ یک ساعت دیگه به بهسا سر بزن ، مشکلی بود تماس بگیر

دیگه منتظر جوابش نشدم و به حیاط رفتم ، سوار ماشینم شدم و به سمت باشگاه روندم....

بعد از یک ساعت و نیم تمرین کردن ، حسابی خسته شده بودم و تمومِ تنم عرق کرده بود

باید زودتر میرفتم خونه تا دوش بگیرم و از این وضعیت دربیام
دیدگاه ها (۲۵)

#پارت26#دخترکوچولوی‌من👧🏻💧به خونه که رسیدم‌ ماشینو تو حیاط پا...

#پارت27#دخترکوچولوی‌من👧🏻💧_ آقا عرض ادب ، باز چیشده که اینجور...

#پارت24#دخترکوچولوی‌من👧🏻💧با حرف کیوان انگار یه سطل آبِ یخ ری...

#پارت23#دخترکوچولوی‌من👧🏻💧باز کرد و گفت:_ پس چرا هنوز اینجایی...

خدمتکاره عمارت ارباب پارت یک

Mafias Stepdaughter

نام فیک:عشق مخفیPart: 13ویو جیمین*سوار ماشین شدمو از خونه زد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط