خوابم برده بود

خوابم برده بود...
جایی بین عقربه های ساعت
و خواب دیدم
کشته ام ثانیه ها را ...
"انتظار" تسلیم من است !!!
و تو غنیمتی جنگی
رسیدی بر من
که صدای زنگ تلفن بیدارم کرد
تو بودی و گفتی ...
منتظر نباش !!!
هنگام رسیدن عقربه های ساعت
پرواز خواهم کرد ...
دیدگاه ها (۶)

چشمان تو صد طعنه به شیطان رجیم استلب‌ها چو عقیقِ جگری "ناز و...

شعر ، پیر جوانی ام شده است گریه ی ناگهانی ام شده است گونه ی ...

تا هیاهوی ریل می آمدمی دویدم تو را نگه دارمحال و روزم مگر چق...

ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﭘﺪﺭﺕ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪﻡ؟ !ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﺑﺎﺟﻪ ﺷﻤﺎﺭﻩ ۴‏« ﺿﻤﻦ ﻋﺮﺽ ﺗﺒﺮﯾﮏ...

پوستر جدید فیک عشق سه نفره

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط