صدام کرد و با دستش زد رو صندلی کنارشهانیه یه دیقه بیا بش

صدام کرد و با دستش زد رو صندلی کنارش"هانیه یه دیقه بیا بشین"
دلهره ام شد..اینجوری صدام نکرده بود تا حالا
+جان داداش
-خوبی هانی،چه چشات قشنگه..مث اینکه راستی راستی خانمی شدی واسه خودتا..نگاهت پر از حرف پر از حیا و پر از زیبایی شده..ای جان
+داداش خودتی؟
-چیه به ما خواهر برادر خنگول نیومده مث دوتا ادم بزرگ و بی جار جنجال حرف بزنیم؟؟
+چرا خب ولی این یکی دیگه خیلی غیر منتظره بود..
-خب پس بذار بی مقدمه بگم خانم کوچیک..میدونم و میدونی تو سنی هستی که نیاز داری به دوس داشتن و دوس داشته شدن،تمایل داری به همراه شدن و همراه داشتن..حالا هم که با همه ی اینا داری میری دنیای جدیدتو کشف و تجربه کنی خواهری دلم نمیاد و نمیخواد خانم کوچیک خونوادمون تلخ باشه تجربه ها و کشف و شهوداشا..خیلی حواست باید باشه ها..حالا هم گرد نکن چشاتو بیا بگیر این عطرو دلم میخواد همیشه این بو رو بدی حالام برو نبینمت...خیلی زشته چشات
.
.
خجالت کشید از ادامه دادن و مشتاق بودم به شنیدن..اما همینقدرشم کافیه برام..حالا منم و دنیایی که پر از حس امنیت و ارامشه..دنیایی که دلم میخواد تا همیشه بوی عطر#اسپلندور بده...
۰
#دلتنگ_ترین_ثانیه_ها_ساعت_صبح_است
#وقتی_سرشب_یاد_تو_در_خاطرم_افتاد
.
پی نوشت=این همون عطرست که دلم قنج میره واسش..اوووف
دیدگاه ها (۶۴)

شَب است و نورِ مهتاب و کَمی تومَن و یِک قَلبِ بی تاب و کَمی ...

مادرِ این بوسه های چون مسیحایی،ولیمرده خیلی زنده کردی؛ پاکدا...

#meسیزده ی هر سال ؛گره ای زده ای بر کلاف دل تنگی هایم ....بی...

#meعطر توست در هوا !می آیی؟؟؟؟یارفته ای !!!؟؟؟#علیرضا_روشن

داداشی ای کاش اینو میدیدی داداش یادته چقدر از سر و کلت بالا ...

part14🦋‌ //چند ساعت بعدنامجون«با سنگینی روی پلکام بیدار شدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط