مرا یاد تو می انداخت باران

مرا یاد تو می انداخت بـاران

تو را باران به باران گریه کردم....
دیدگاه ها (۲)

پاییز... پنجره‌ایست که از اتاق من به هوای "تو" باز می شود!

مثلِ مَتروکه‌ تَرین حالتِ یک شَهر شُدمکه در آن هَست صِدائی‌ ...

دستخطی دارم از او بر دل خود یادگارعشق کاری کرد با قلبمکه چاق...

دستش از گل چشمش از خورشید سنگین خواهد آمدبسته بار گیسوان از ...

مرا برگردانبه روزهایی که دمپاییِ کهنه ام را با جیک جیکِ نارن...

تو مرا یاد کنی یا نکنیبـــاورت گـــر بــشــود ؛گر نشود حـرفی...

به جفای تو من وفا کردمدادی تشناب من دعا کردمتو ندانی خدا می ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط