مافیایمرگ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
#مافیای_مرگ
Port:⁵⁷
_ممنونم
پرستار رفت و به دختر کوچولوم نگاهی انداختم
_چطوری عزیز دلم
همونطور که برنامه ریزی کرده بودم بچه دختر بود
پدرم و پدر ات اومدن جلو
و بهم تبریک گفتن که پدر ات گفت
=مراقبه دخترم باش مادیگه میریم
_بله چشم اقای کیم
تعظیم کردم که رفتن با میرا نشسته بودیم که
دکتری با روپوش سفید از اتاق اومد بیرون
_ببخشید میتونم همسرمو ببینم
دکتر:شما باید همسر خانوم کیم باشید بله میتونید ببینیدش
_ممنونم
رفتم داخل اتاق عمل که ات با دیدنم میخواست بلند شه
+جونگکوک
_ات بلند نشو استراحت کن
+همونطور که گفتی دختره(خنده)
_من که بهت گفتم
+از کجا میدونستی
_حدس زدم(خنده)
+میرا کلی داره ذوق میکنه اره
_اره خیلی(خنده)
_راستی چیزی نمیخوای برات بیارم
+نه ممنون
پرستار وارد شد و گفت
پرستار:اقای جعون لطفا همراهه من بیاید
_بله چشم
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
#مافیای_مرگ
Port:⁵⁷
_ممنونم
پرستار رفت و به دختر کوچولوم نگاهی انداختم
_چطوری عزیز دلم
همونطور که برنامه ریزی کرده بودم بچه دختر بود
پدرم و پدر ات اومدن جلو
و بهم تبریک گفتن که پدر ات گفت
=مراقبه دخترم باش مادیگه میریم
_بله چشم اقای کیم
تعظیم کردم که رفتن با میرا نشسته بودیم که
دکتری با روپوش سفید از اتاق اومد بیرون
_ببخشید میتونم همسرمو ببینم
دکتر:شما باید همسر خانوم کیم باشید بله میتونید ببینیدش
_ممنونم
رفتم داخل اتاق عمل که ات با دیدنم میخواست بلند شه
+جونگکوک
_ات بلند نشو استراحت کن
+همونطور که گفتی دختره(خنده)
_من که بهت گفتم
+از کجا میدونستی
_حدس زدم(خنده)
+میرا کلی داره ذوق میکنه اره
_اره خیلی(خنده)
_راستی چیزی نمیخوای برات بیارم
+نه ممنون
پرستار وارد شد و گفت
پرستار:اقای جعون لطفا همراهه من بیاید
_بله چشم
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
- ۴.۳k
- ۰۷ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط