ماییم و شب تار و دل تنگ و دگر هیچ

ماییم و شب تار و دل تنگ و دگر هیچ ،
در بند غمیم و صنما ، میل سخن نیست .
دیدگاه ها (۰)

- بکوش زیبایی در نگاه تو باشد ، نه در آنچه مینگری ،،

تا آنجایی که من می‌دانستم عشق مفهوم عظیمی بود واژه ای غیر قا...

از رنجی خسته‌ام که از آنِ من نیست ،‏ بر خاکی نشسته‌ام که از ...

نامه‌ هایت را می‌خواندم ؛من نامه‌ هایت را می‌خواندم درخشنده‌...

عشق تو الفبای من و این دل تنگ استگیسوی تو طوبای من و این دل ...

نقش روے توام از پیش نظر می‌نرودخاطر از ڪوے توام جاے دگر می‌ن...

برای گفتن من شعر هم به گل مانده نمانده عمری و...نمانده عمری ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط