P

P5🧸💕
کوک«گوشی رو قطع کردم که
ا.ت«من با این لباسا راحت نیستم
کوک«هوفففف آجوماااااااا
آجوما«بله پسرم
کوک«اتاقی که گفته بودم حاضره
آجوما«بله
کوک«این دختر رو راهنمایی کن به اتاق
آجوما«چشم...دختر بیا
ا.ت«دنبال آجواما راه افتادم
آجوما«دختر تو اولین دختری هستی که بعد از سونهی کوک آورده
ا.ت«هممم....آجوما سونهی کیه
آجوما«سونهی دست دختر کوک بود...ولی به ایشون خیانت کرد .....جلو چشم خودش...بهتره اینارونگین یا نپرسین درموردش
ا.ت«چشم....که آجوما جلو یه در سفید رنگ وایستاد
آجوما«اینم اتاقت....اگه چیزی لازم داشتی بگو...لباس،حوله،لوازم آرایشی و ماسک صورت و،....خلاصه همی تو اتاق هست من دیگه میرم
ا.ت«وقتی وارد اتاق شدم با دیدنش خوشکم زد ...یعنی این آدم سرد و خشک چنین سلیقه ای داره؟بیخیال شدم و رفتم در کمد رو باز کردم کلی لباس اونجا بود یه لباس راحتی انتخاب کردم و پوشیدم ،موهای مصریم که یه کم از شونم پایین تر بود رو شونه کردم و با کلیپس بستم میکاپ رو پاک کردم...به خودم تو آینه نگاه کردم ....زیاد فرق نکرده بودم بدون میکاپ...روی تخت دراز کشیده بودم و به سقف زل زده بودم که صدای در زدن شندیم«بیا تو
آجوما«در اتاق رو باز کردم و وارد شدم«دخترم ارباب برای شام گفتن صداتون کنم
ا.ت«ممنون آجوما...الان میام..بعد از اینکه آجوما رفتم یه نگای به خودم تو آینه کردم...خوب بودم و بعد رفتم بیرون که با یه فرد جدیدی رو به رو شدم....روی یکی از صندلی های میز نشستم «اممم ارباب میشه این فرد جدید رو معرفی کنید؟
کوک«اون بدون میکاپ هم زیبا بود...«ام بله این پارک جیمینه دوستم و دستیارم
ا.ت«خوشبختم
جیمین«همچنین...پس این همون دختری بود که ته میگفت...اون واقعا زیباست

اسلاید ۲عمارت کوک
اسلاید۳ لباس راحتی ا.ت
دیدگاه ها (۷)

لطفا اونایی کا میخونن لایک کنن کامنت بزارن بدونم خوب نوشتم ب...

P6🌙🌸جیمین«وقتی دوباره هایمین رو دیدم...باورم نمیشد این همون ...

P5🌙🌸فرداهایمین«با صدای آلارم ساعت بلند شدم دست و صورتمو شستم...

P4🧸💕مینهی«دنبال ا.ت می‌گشتیم ولی نبود نمیتونستیم زنگ بزنیم چ...

WISH MEET YOUPART 15ویو ا/ت. بعد از اینکه ون مرد نجاتم داد س...

پارت 15 رفتم داخل عمارت و رفتم بالا نمیدونم چرا این دختر برا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط