من همین روزهای عادی را

من همین روزهای عادی را
دوست دارم
و به همین روزهای عادی
که تو را دوست دارم
دل خوشم
در این عصر فریب
که عاشقان سیبها را می دزدند
من شاعر شعر های نگفته ام می شوم
حالم خوب نیست...
من بدون فلسفه
همه کلام هایم را به هم می بافم
و از ان یک طناب
چه فرق می کند..
یا طناب دار
یا بند رخت
می سازم..
و برای حال بدم
همه اسپرین های بچه را می خورم
اما اثر نمی کند
می بینی من بزرگ شده ام
دیدگاه ها (۱)

شراب خواستم...گفت : " ممنوع است "آغوش خواستم...گفت : " ممنوع...

در شب هایی این چنین ,دیوار های سکوت سر بر می کشند از هر سوی....

تنهایی یک طبقه بالاتر از دنیاستوقتی آدم تنها می شودمی نشیند ...

شبی غمگین شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد دلم در ح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط