اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
پارت ۹۰
[ویو جونگ کوک]
جونگ کوک: نابی...این دفعه آحر باشه وسط صحبت ول می کنی می ری
لحنش هنوز بغض بود اصلأ حرف نمی زد
جونگ کوک: چرا واقعا چرا من برات اهمیت ندارم
سرش پایین بود با دستاش بازی می کرد
با داد گفتم
جونگ کوک: جوابم بده نابی
اشک از چشماش شروع کرد باریدن
این عصبی ترم می کرد
با عربده ای کشیدم
جونگ کوک: نابی گریه نکن جواب بده
با صدای لرزون جواب داد
نابی: خب مگه من چیکار کردم....من که گفتم شوخی کردم قسم می خورم دیگه نمی بوسمت
عجب خنگیه حتی نمی دونه بخاطر چی عصبیم
جونگ کوک: چرا ازم مخفی می کنی هنوز قرصات مصرف می کنی ...و اینکه چرا با من از چیزایی که، تجربه می کنی صحبت نمی کنی
همون طور که سرش پایین بود جواب داد
نابی: من با هیچ کس زیاد حرف نمی زنم و کلأ دوست ندارم صحبت کنم چون عذاب آوره
جونگ کوک: پس چرا به هیونگ سو همه چیز می گی
نابی: اون چیزی گفته ؟ من با هیونگ سو صحبت می کنم چون می دونم هیچوقت سرم داد نمی زنه یا قضاوتم نمی کنه و کلأ اون همیشه با اشتیاق باهام صحبت می کنه...و اون دوست بچگیم هیچوقت ناراحتم نکرده حتی برای لحظه ای
راست میگه ولی مگه من قضاوتش می کنم ؟
مگه باهاش بد رفتاری می کنم ؟
من فقط می خوام همیشه پیشم باشه و با اشتیاق باهاش حرفاش گوش کنم
ولی بدجور الان ناراحتش کردم!
بهتر بود با آرامش باهاش حرف بزنم
جونگ کوک: نابی من قصد ناراحت کردنت نداشتم فقط عصبی بودم...می دونی من خیلی دوست دارم دیگه....من هیچوقت پرنسسم اذیت نمیکنم
با چشمام زل زد و
پارت ۹۰
[ویو جونگ کوک]
جونگ کوک: نابی...این دفعه آحر باشه وسط صحبت ول می کنی می ری
لحنش هنوز بغض بود اصلأ حرف نمی زد
جونگ کوک: چرا واقعا چرا من برات اهمیت ندارم
سرش پایین بود با دستاش بازی می کرد
با داد گفتم
جونگ کوک: جوابم بده نابی
اشک از چشماش شروع کرد باریدن
این عصبی ترم می کرد
با عربده ای کشیدم
جونگ کوک: نابی گریه نکن جواب بده
با صدای لرزون جواب داد
نابی: خب مگه من چیکار کردم....من که گفتم شوخی کردم قسم می خورم دیگه نمی بوسمت
عجب خنگیه حتی نمی دونه بخاطر چی عصبیم
جونگ کوک: چرا ازم مخفی می کنی هنوز قرصات مصرف می کنی ...و اینکه چرا با من از چیزایی که، تجربه می کنی صحبت نمی کنی
همون طور که سرش پایین بود جواب داد
نابی: من با هیچ کس زیاد حرف نمی زنم و کلأ دوست ندارم صحبت کنم چون عذاب آوره
جونگ کوک: پس چرا به هیونگ سو همه چیز می گی
نابی: اون چیزی گفته ؟ من با هیونگ سو صحبت می کنم چون می دونم هیچوقت سرم داد نمی زنه یا قضاوتم نمی کنه و کلأ اون همیشه با اشتیاق باهام صحبت می کنه...و اون دوست بچگیم هیچوقت ناراحتم نکرده حتی برای لحظه ای
راست میگه ولی مگه من قضاوتش می کنم ؟
مگه باهاش بد رفتاری می کنم ؟
من فقط می خوام همیشه پیشم باشه و با اشتیاق باهاش حرفاش گوش کنم
ولی بدجور الان ناراحتش کردم!
بهتر بود با آرامش باهاش حرف بزنم
جونگ کوک: نابی من قصد ناراحت کردنت نداشتم فقط عصبی بودم...می دونی من خیلی دوست دارم دیگه....من هیچوقت پرنسسم اذیت نمیکنم
با چشمام زل زد و
- ۱۳.۴k
- ۱۱ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط