مگهدعواداری

#مگه_دعوا_داری
پارت هشتم

دوسال بعد:
ویو لینا:

تهیونگ تو گروه پیام داد که میاین بریم ک
کافه همه اعضا اکیپ جواب داده بودت فقط من جواب نداده بودم بخاطر همین گفتم منم میام
برش زمانی به شب:
رفتم کافه که یونگی دستش رو بلند کرد منم رفتم و نشستم
یونگی:سلام
لینا:سلام
جین:سلام
تهیونگ:من دیگه سلام نمیکنم بچه ها بنظرتون برای چی گفتم بیاین
یونگی:برای چی
تهیونگ:مرور خاطرات
تهیونگ عکس منو یونگی رو نشون داد
فلش بک به روزی که یونگی و لینا همو ملاقات کردن:
ویو لینا:
لینا:من میرم سفارش میدم
یونگی:نه من سفارش میدم
یونگی رفت سفارش بده که منم رفتم و دستمو گذاشتم رو شونش که برگشت و ...
دیدگاه ها (۴)

قراردادفیک جونگکوک پارت ۴'خانم دوباره رد کردن_باشه میتونی بر...

#مگه_دعوا_داریپارت نهمبچها پارت نهم همونتور که گفته بودم نمی...

لباس یونگی تو پارت چهار

آرایش لینا توی پارت چهار

فیک جدید اسم رمان: نجات پروانهمعرفی شخصیت ها: تهیونگ، جونکوک...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑عشق مافیاویو جونگ کوک از خونه اومدم بیرون رفتم به کافه...

{مافیای من}{پارت ۱۱}رفتم دیدم یونگی و جیمین رو دیدم یا به قو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط