در میان تنهاییهایم
در میان تنهاییهایم،
عشقی جوانه زد -در طوفان لحظههایم..
گمان میکردم از جهنم خاطرات
رهایی یافتهام
اما اکنون در سیاهی افکارم غرقم
جایی که هیچ رنگینکمانی در آن پا نمیگذارد...
سیلاب شور اشکهایم هر لحظه مرا عمیقتر میبلعد،
و دریافتم که - عشق
هرگز پی شادی من نبود؛
او مرا از خود روشنم جدا کرد و
به دنیایی دیگر سپرد،
جایی که نور کمسوست و سکوتم بیپایان
قلبم هنوز از طعم تو میسوزد و میپرسد -چرا ...
شاید چون تو عاشق خودت بودی، نه عاشق بودن با من
و من ماندم، میان اتش خاطره و خنکای فراموشی..
پس بهتنهایی ریشه میزنم
بهامید بارانی که دیگر نخواهد آمد... .
"Marie's writings "
عشقی جوانه زد -در طوفان لحظههایم..
گمان میکردم از جهنم خاطرات
رهایی یافتهام
اما اکنون در سیاهی افکارم غرقم
جایی که هیچ رنگینکمانی در آن پا نمیگذارد...
سیلاب شور اشکهایم هر لحظه مرا عمیقتر میبلعد،
و دریافتم که - عشق
هرگز پی شادی من نبود؛
او مرا از خود روشنم جدا کرد و
به دنیایی دیگر سپرد،
جایی که نور کمسوست و سکوتم بیپایان
قلبم هنوز از طعم تو میسوزد و میپرسد -چرا ...
شاید چون تو عاشق خودت بودی، نه عاشق بودن با من
و من ماندم، میان اتش خاطره و خنکای فراموشی..
پس بهتنهایی ریشه میزنم
بهامید بارانی که دیگر نخواهد آمد... .
"Marie's writings "
- ۹.۸k
- ۳۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط