کنار پنجره نشسته بود و به فنجون قهوه تو دستش خیره شده

کنار پنجره نشسته بود و به فنجون قهوه ے توے دستش خیره شده بود.
بهش گفتم غرقی رفیقم !!!
گفت میدونی چیه بعضی ادما اونقدر با تنهاییاشون خو گرفتن که نمیتونن ازش جدا بشن. ینی حتی اگر م بخوان نمیشه
مثلا اگه یکے تو این تنهاییاش بشه دنیاے یکے بشه زندگے یکے بازم بعضی وقتا حس مے کنه خیلے تنهاس
+ولی بعضیا از تنهایی ام خسته میشن یه وقتایی
_شاید اره شاید نه
_من یکیو میشناسم که هنوز خودشو توتنهاییاش بغل میکنه
با وجود این که زندگے یه نفره
با وجود این که دنیاے یه نفره...

#بهارم
دیدگاه ها (۴)

-بعضی وقتا حتی تو جمعم تنهاترینی +میشه مگه؟- اره بعضی وقتا ح...

‏یه وقت‌هایی هم انقدر دوستش داری که از ترس اینکه حالش رو بد ...

رفیق حالش بد بوددختر آرامبخش تمام این سال ها انگار روحش ریشت...

بهترین دوستِ کسی نبودم...حتی بهترین دوستِ بهترین دوستانم...ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط