امروز داشتم یک گربه رو ناز میکردم پسره اومد دومش رو کشید

امروز داشتم یک گربه رو ناز میکردم پسره اومد دومش رو کشید گربه پرید هوا منم یک نگاه به پسره کردم یکی زدم زیر گوشش بعدم چندتا محکم زدمش گریه افتاد بلند شد فرار کرد پیش مامانش منم دیدم مامانه داره نگام میکنه گربه رو بغل کردم تا تونستم دویدم
اره دیگه خلاصه انتقام سخت گرفتم بجا گربه 🤓🎀
من بی عصابم با حرف کارمو درست نمیکنم میزنم 🌚🎀
دیدگاه ها (۶)

من فقط میخوام نباشم این چیز زیادی نیستدوستان و اطرافیانم مید...

هروز از دیروز سخت تره ولی خب هی یک روز به مرگ نزدیک تر میشمچ...

جدیدن دارم کمتر احساساتم رو نشون میدم ولی حس میکنم دارم به ا...

هنوز زندم... البته جسمم زندست

نام فیک:عشق مخفیPart: 12ویو ات*یچیزی ریخت روم یخ یخ بود از خ...

#رویای #جوانی #پارت-۳( از زبان سوکجین )دو ساعت از اون اتفاق ...

{ 𝐵𝑒𝓉𝓌𝑒𝑒𝓃 𝓉𝑜𝓌 𝓈𝓅𝒶𝒸𝑒𝓈 }𝒫𝒶𝓇𝓉 ⁶..نتونستم خنده‌مو کنترل کنم ، ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط