یک پیادهرو وسط عصر اردیبهشت میخواهم که شانه به شانهات

یک پیاده‌رو وسطِ عصر اردیبهشت می‌خواهم که شانه به شانه‌ات تمام خیابان‌ها را پرسه بزنم،
تو بگویی دوستت دارم
و من قدم به قدم شهر را به جنون بکشم
بی‌گمان مرزهای دیوانگی
از اردیبهشت می‌گذرد ...


💟
دیدگاه ها (۰)

عشــقخیال روے توستنشستہبرضریح دل

گر چنینی، گر چنانی، جانِ مایی جانِ جان

.من ره نمی‌برم مگر آن جا که کوی دوستمن سر نمی‌نهم مگر آن جا ...

جان به دیدار تو یک روز فدا خواهم کردتا دگر برنکنم دیده به هر...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

سناریو: (وقتی دوست دارن ولی تو....)وقتی دوست دارن ولی تو دوس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط