ویو ات

ویو ات
رفتم بیرون رسیدم به ایستگاه اتوبوس دقیق نمیدونستم کجا برم چون فقط هشت سالم بود پس تصمیم گرفتم برم خونه ی جانگ ته با اینکه برام قلدری میکنه اما به نظر اونقدرام بد نیست رسیدم به خونش در زدم که. یه خانم مسن درو باز کرد
ات: ببخشید جانگ ته هستش
.خدمتکار: بله بفرمایید داخل
ات میره روی مبل میشینه
خدمتکار: همینجا بمونید تا صداش کنم بیاد فقط اسمتون چیه
ات: بهش بگید ات اومده
خدمتکار میره در اتاق جانگ ته
خدمتکار: ارباب کوچک یک نفر به اسم ات اومده اینجا
جانگ ته: چییییی باشه الان میام
جانگ ته میره پایین
ات: سلام کیوت
جانگ ته: سلام چرااوندی اینجا
ات: راستش همه چی رو کیگه
جانگ ته: مامان و بابام ماه دیگه میان میتونی اینجا بمونی
ات: ممنونم خرس کوچولو
جانگ ته: یا دیگه منو اونطوری صدا نزن
پرش زمانی به صبح
ویو نامجون
بلند شدم کاراموکردم شاید یکم زیاده روی کردم پس رفتم در اتاق ات در زدم کسی جواب نداد بعد از چند بار در زدن رفتم تو و دیدم ات نیست یعنی کجا رفته امروز مدرسه تعطیله نگران شدم رفتم از اجوما پرسیدم گفت نمیدونم رفتم توی اتاق ات لباساش نبود حتما گذاشته رفته دختره ی خیره سر چشمم افتاد به نامه ای روی میزش برش داشتم توش نوشته بود....
شرایط ۱۰لایک ۱۰کامنت ❤
دیدگاه ها (۲۸)

پ/ا: همین که گفتم ات: عمرا با هاش ازدواج کنمممممم پ/.ا: خفه ...

ویو ات چند وقتی میشه که جین بهم محل نمیده دیر میاد خونه و هر...

که یهوووو دراتاق با شدت باز شد ویو ات داشت کارشو ادامه میداد...

نام فیک:عشق مخفیPart: 6ویو ات*هه نیومده داره قلدری میکنه نشو...

𝓜𝔂 𝓛𝓲𝓽𝓽𝓵𝓮 𝓡𝓸𝓼𝓮𝓶𝓪𝓻𝔂 𝓕𝓲𝓬پارت اول

(ویو فردا صبح)(ویو کوک)ساعت شش صبح بود بلند شدم دیدم ته جفتم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط