هرچند که غمگینم

هرچند که غمگینم
هرچند که بی تابم
سخت است ولی امشب
با یاد تو می خوابم

سخت است ولی باید
درگیر غمت باشم
در خیل دوصد عاشق
باید که کمت باشم

من رود خروشانم
ای چشم تو اقیانوس
ای ایه ی چشمانت
سرسلسله قاموس

بی تو خفقان امشب
در راه گلو مانده
پای همه اعصارم
در شعر فرو مانده

نام تو مرا هرشب
درگیر جنون کرده
این دل دل تنها را
دریاچه ی خون کرده

صد سلسله ای باتو
ان زلف خم اندر خم
دستان تفال را
بر زلف تو میبندم

بعد از غم چشمانت
یک فاجعه فالم شد
این درد چونان کوهت
یک عمر وبالم شد

از روح خودت بانو
ته مانده ی جسمم کن
این من من خاکی را
جادو و طلسمم کن

از ان من دیروزی
چیزی که به جز غم نیست
بار غم چون کوهت
بر پشت کمر کم نیست

násh
دیدگاه ها (۱۱)

یک افسردگی کهنه در مویرگهایم پرسه میزندآتشی ست زیر خاکستر زم...

آدم ها فکر می کنند بعد از رفتنشان باید مانند صندوق پستی زنگ ...

ترنم باران:درست زمانی که ذهنم را به رفتنت قلمه میزنمتو بین ش...

می روی که خوشبخت شوی و منحال کودکی را دارمکه نخ بادبادکش پار...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط