یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم

یک روز می آیی که من، دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی، چشم انتظارت نیستم

یک روز می آیی که من، نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی، نه یقین، مست و خمارت نیستم

شب زنده داری می کنی، تا صبح زاری می کنی
تو بی قراری می کنی، من بی قرارت نیستم

پاییز تو سر میرسد، قدری زمستانی و بعد
گل میدهی، نو میشوی، من در بهارت نیستم

زنگارها را شسته ام، دور از کدورت های دور
آیینه ای پیش توام، اما کنارت نیستم
. #افشین_یداللهی
.
دیدگاه ها (۷)

.تو” با قلب ویرانه من چه کردی؟ببین عشق دیوانه من چه کردیدر ا...

به تو اندیشیدن؛سکوتم را بدل به دوست داشتنی ترین،طولانی ترین،...

من شرط میبندم دلتروزی واسه من تنگ شهاون روز ، بین این دل و (...

دختر دلتنگی اش را جار نمیزندناراحتی اش را نشان نمیدهددختر دل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط