بریم برای اجراش

_بریم برای اجراش.
+فردا باید بریم....چون امروز باید اول به بچه های شرکت نقشه مون رو بگیم.
_موافقم آقای واتسون
_به نظرم چاره ی دیگه ای نداریم! و باید همین کارو کرد.
ویوی یوری :
نوشیدنمون رو تمام کردیم و راه افتادیم به شرکت. باورم نمیشه دوس دختر قبلیم منشی همچین جائیه
و کیفر هم به نظر خفن میاد. چقدر همین یه ماشین گرونه. فرض کن 10000000 تای دیگه داخل فروشگاهش هست!
نباید این اتفاق بیوفته ولی یوری داشت کم کم یه حسی به کیفر پیدا می‌کرد....
ویوی یوری :
ماشین رسید دم شرکت. سه تامون داشتیم راه میرفتیم دیدم کلی خبر نگار و بادیگارد اونجا بود.
خبرنگارا سوال های مختلفی میپرسیدن مثلاً :
_آقای یوری چرا یه دفعه سر از شرکت زئوس آقای کیفر دراوردین؟
_درسته که سرمایه گذارا بهتون تهمت زدن؟ یا واقعی میگن؟
_چرا ماشیناتون اینقدر گرونه؟ سوال مردم اینه که ، امکان داره ماشیناتون قاچاقی وارد شده باشه؟
ویوی یوری :
کیفر و جی جی بدون اهمیت به خبرنگارا با اعتماد به نفسو خفن وارد شرکت شدن.
{•°بقیه‌‌ش‌تو‌کامنتا‌. کیوت‌‌کوماوو‌که‌تا‌اینجا‌خوندی•°}
#نصف‌پارت‌ششم