Pt

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt³⁸"

( پنج دقیقه بعد )
پ.آ: واقعااااا مگگگگه بچه اید؟! چرا کتک کاری راه میندازیدددد شماااا دوتاااا آخهههه؟!
از داد بلند بابا شونه های من و هیون بالا پرید.
با سکوت سرمو پایین انداخته بودم و دم نمیزدم!

پ.آ: آراااا
با دادش ترسیده گفتم: _ب...بله؟!
پ.آ: فاااز ببر برداشتییی؟! صورت هیون رو نگاااه کن!
زیر چشمی به جای چنگول هام روی صورت و بد..ن سفید هیون کردم که بابا ادامه داد:

پ.آ: آبروووو نذاشتیددد براااام شماهااا
عمو: داداش حالا آروم باش...
پ.آ: اولین بارشووون نیستتت! چطوری آروم باشممم؟! داشتن همو میکشتن...
آرا: _امااا آپااا

پ.آ: هیششش توجیه نداریم... دیگه کلاس اول نیستید که هیچی نگم! تنبیه میشید تو آرا یک هفته حق نداری از خونه پاتو بیرون بزاری و هیووون تو گوشی بی گوشی!
هیون از جاش پاشد و بلند داد زد:

هیون: +چیییی؟!
پ‌.آ: همینه که هستتتت...
سرم درد میکرد و واقعا نای شنیدن نداشتم!
آروم پاشدم و بی توجه به حرف های بابا وارد اتاق جی‌یونگ شدم.

با دیدن خودم تو آینه وحشت کردم... بالا تر از زاویه فکم و با فاصله از ل..بم چای خنگ کوچیکی ایجاد شده بود و موهام روی هوا بود!
آیشششش شبیه جادوگر هام... آروم در اتاق جی‌یونگ رو باز کردم و خودمو به دستشویی رسوندم.

صورتم کمی میسوخت... وای خیلی هیون رو کتک زده بودم؟! عاممم... نمیدونم!
صورتم رو با وجود سوزش شستم تا رنگ و روم کمی عوض شه و موهام رو مرتب کردم و گوجه ای بالای سرم جمع کردم.
دیدگاه ها (۷)

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt³⁹"از دستشویی به اتاق رفتم و تا غروب حتی برا...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁴⁰"کوک: "چه عجب عذرخواهی کردی!"ل..بمو به دند...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt³⁷"در حین دوییدن پشت هم و هل شده گفتم:آرا: _...

𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt³⁶"آرا: +ن..نه چیزه.. یعنی باید برم! آره...خ...

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط