تا ماه شدی برکه شدم باتن تب دار

تا ماه شدی ، برکه شدم ، باتن تب دار
آیینه شدم ، محوشدی، تکه و تکرار

باید بنشینم ، بنوازم ، بنوازی

شهناز شوم ، ناز شوی با نفس تار

من پنجره را پلک زدم تا تو بیایی
شاید که دری باز شود در دل دیوار

ای دورترین بغض زمین ، مرز نفس گیر
نزدیک تر از من به خودم ...وعده ی دیدار

غوغای غریبی ست میان من و این آه
ما هر دو شکستیم در این حادثه بسیار

باید بروم سمت غروبی که تو رفتی
یک صبح به تو ختم نشد باز هم انگار

من روسری ات را به پر باد سپردم
افتاد به یادت گره بغض تو هر بار

محبوب من ای شعر غزل خیز دل انگیز
ای دوست ترین دوست ترین دوست ترین یار...
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دیدگاه ها (۸)

مثل همیشه دیدنت را دوست دارم با اشتها بوسیدنت را دوست دارم ا...

آخرش عشقت مرا بـی خانمانـم میکندمی شوم آواره و بـی آشـیـانــ...

این بوسه های ریخته روی لبم رابردارداریتمام شعرهایم رابالبانت...

وقتی که تو نیستیدنیا چیزی کم داردمثل کم داشتنِ یک وزیدن، یک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط