heart

heart~~
part 10
_بد مزه تر از این پیدا نکردی؟
+بخورش...باید برگردیم
_یه سوالی ازت دارم
+چیه
_چرا قبول کردی با من ازدواج کنی؟
+ـ...
_بخاطر شرکته درسته.. اصلا چرا دارم میپرسم معلومه که سنگدلی مثل تو این چیزا واسش اهمیت نداره..
حالم از همتون بهم میخوره

+بسه دیگه بلند شو بریم
_نمیخوام با تو بیام.. با تاکسی میدم
جونگکوک دست ات رو گرفت و به سمت ماشین بردش
+تو دیگه داری حالمو بهم میزنی "'عصبی"'
_ولم کن...آییی...نمیخوام ب
+سوار شو ببینم
"'با زور جونگکوک سوار ماشین شد"'

"ویو داخل ماشین"
_چرا اینکارو با من میکنی؟ "'بغض"'
چرا اذیتم میکنی؟ "داد"
+شیییی...آروم باش
_خستم...خیلی خستم
+اوکی الان میریم قشنگ استراحت میکنی
_حتما الان برم خونه خانم کیم بزرگ قراره روم آوار بشه
+در اون شکی نیست اما قرار نیست بریم خونه شما
_پس کجامـ... نه..نه من نمیخوام
+تو بلاخره قرار بود بیای اونجا حالا چند روز زود تر
نمی‌فهمم چرا انقدر گندش میکنی "'زمزمه"'

_امروز بد ترین روز عمرمه..
+ها
_باورم نمیشه زندگیم مثل فیکشنا انقدر دردناک باشه
همه جا واسم تاره دنیا واسم فلک زدست
+واقعا این حجم از لوسی یکی رو نمیتونم درک کنم

عمارت جئون
"خانم و آقای جئون زود تر از اینا رسیده بودن"

خ‌ج:به خونت خوش اومدی...خیلی خوشحالم که اینجایی ات
_خوشحالم که خوشحالین "کلافه"
آ‌ج:حتما خسته اید... برین استراحت کنید
خ‌ج:راس میگه برین استراحت کنین...جونگکوک کمکت میکنه
_هوم؟
+بلند شو بریم

ات و جونگکوک بلند شدن و به طرف اتاق جونگکوک رفتن
برای ات اوجا فقط یه اتاق بود
بدون اینکه بدونه مالکش کیه

ویو داخل اتاق
_اینجا اتاق توعه‌؟
+آره
_و من قراره تو اتاق تو بخوابم؟
+آفرین خیلی باهوشی
_مسخره نکن ما چطور تو یه اتاق بخوابیم
+همونطوری که زوج های دیگه میخواین
"حین مکالمه در حال عوض کردن پیراهنش بود"

+تو بخواب.‌‌..من یکم کار دارم

_درو پشت سرت قفل میکنم
+کلید یدک دادم
و از اتاق خارج شد

_اوففف
اینجا اصلا لباس ندارم
"به سمت کمد جونگکوک رفت"
میدونم درست نیست کمد کسی رو بدون اجازه باز کنم...
اصلا خودش بدون هماهنگی برداشته منو آورده اینجا
کاریش نمیشه کرد...امشب مجبورم از لباس هاش استفاده کنم
یه تیشرت و شلوارک برداشتم
به سمت سرویس رفتم و صورتمو شستم
آب سرد روی صورتم باعث میشد حالم بهتر بشه

بعد چند مین ات رفت تو تخت..