ویو یونا
ویو یونا
بهشون نوشیدنی هارو دادم و رفتم رو صندلی نشستم و بهشون نگا میکردم و به یونگی پیام دادم که نوشیدنی هارو دادم بعد از چند مین یهو یکی اومد سمتم و گفت
؟= لیدی شما الان باید پیش دوستات باشی
یونا= بله؟
؟=آخی یونا کوچولو
یهو جلو دهم یه دست مال گذاشتن و بیهوش کردن
ویو یونگی
داشتیم با شنود ها صدا هارو می شنیدیم که یهو هر سه تاشون قطع شدن و دوربینی که به یونا وصل بود هی قطع و وصل میشد که انگار توی جاده بودن فکر کنم یونا رو گرفتم اه لعنتی
یونگی= بچه نگا کنید انگار یونا رو گرفتن
کوک= اره یا خدا
یونگی= گفتم یونا رو نفرستیم
جیمین = الان باید چی کار کنیم
یونگی= نمیدونم
وی= باید هکش کنیم و ببینیم کجا دارن میبرنش
تونستیم هکش کنیم و یهو گوشیم زنگ خورد
یونگی = سوکه( منظورش آقای سوک هست)
جیهوپ = بزارش رو اسپیکر
یونگی= الو
سوک= یونگی اگه میخوای یونا زنده بمونه خودت تنهایی باید بیای به این آدرسی که بهت میکنم
یونگی= باشه کجا فقط
سوک= به .......بیا
یونگی = اوکی
سوک = بهت هشتار میدم که باید تنها بیای
یونگی= باشه فهمیدم خر که نیستم خدافظ
سوک= بای بای
جیهوپ = میخوای تنهایی بری
یونگی= اره دیگه باید برم
نامجون= اوکی ولی باید مراقبت باشی
یونگی = اوکی من دیگه برم باید یونا رو نجات بدم
اعضا= باشه( ناراحت)
ویو یونا
چشمامو باز کردم دیدم که توی یه جایی مثل انباری هستم و دست و پاهام خیلی محکم بسته بود و دهنم از موچ دستام داشت خون میومد
یهو یکی اومد و گفت
سوک= به به چه عجب بهوش اومدی خانم کوچولو
یونا= * برچسب روی دهنمو کند* چی از جونم میخوای ها
سوک= من اون یونگی بی شرف رو میخوام
یونا= چرا چی کارش داری
سوک= اون عوضی تر از چیری که فکر میکنی هست
که با حرفی که گفت توی شک موندم یعنی چی امکان نداره که یهو .......
بهشون نوشیدنی هارو دادم و رفتم رو صندلی نشستم و بهشون نگا میکردم و به یونگی پیام دادم که نوشیدنی هارو دادم بعد از چند مین یهو یکی اومد سمتم و گفت
؟= لیدی شما الان باید پیش دوستات باشی
یونا= بله؟
؟=آخی یونا کوچولو
یهو جلو دهم یه دست مال گذاشتن و بیهوش کردن
ویو یونگی
داشتیم با شنود ها صدا هارو می شنیدیم که یهو هر سه تاشون قطع شدن و دوربینی که به یونا وصل بود هی قطع و وصل میشد که انگار توی جاده بودن فکر کنم یونا رو گرفتم اه لعنتی
یونگی= بچه نگا کنید انگار یونا رو گرفتن
کوک= اره یا خدا
یونگی= گفتم یونا رو نفرستیم
جیمین = الان باید چی کار کنیم
یونگی= نمیدونم
وی= باید هکش کنیم و ببینیم کجا دارن میبرنش
تونستیم هکش کنیم و یهو گوشیم زنگ خورد
یونگی = سوکه( منظورش آقای سوک هست)
جیهوپ = بزارش رو اسپیکر
یونگی= الو
سوک= یونگی اگه میخوای یونا زنده بمونه خودت تنهایی باید بیای به این آدرسی که بهت میکنم
یونگی= باشه کجا فقط
سوک= به .......بیا
یونگی = اوکی
سوک = بهت هشتار میدم که باید تنها بیای
یونگی= باشه فهمیدم خر که نیستم خدافظ
سوک= بای بای
جیهوپ = میخوای تنهایی بری
یونگی= اره دیگه باید برم
نامجون= اوکی ولی باید مراقبت باشی
یونگی = اوکی من دیگه برم باید یونا رو نجات بدم
اعضا= باشه( ناراحت)
ویو یونا
چشمامو باز کردم دیدم که توی یه جایی مثل انباری هستم و دست و پاهام خیلی محکم بسته بود و دهنم از موچ دستام داشت خون میومد
یهو یکی اومد و گفت
سوک= به به چه عجب بهوش اومدی خانم کوچولو
یونا= * برچسب روی دهنمو کند* چی از جونم میخوای ها
سوک= من اون یونگی بی شرف رو میخوام
یونا= چرا چی کارش داری
سوک= اون عوضی تر از چیری که فکر میکنی هست
که با حرفی که گفت توی شک موندم یعنی چی امکان نداره که یهو .......
- ۱۰.۳k
- ۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط