من نیاز داشتم

من نیـــاز داشتم
بچه‌ی یه روستــا میبودم
که خونمون بالای کوه میبود
اولین برف رو سقف خونه‌ی ما مینشست
وقتی شب میشد فانوس روشن میکردیم و نون دست ساز مامان رو میخوردیم با خیار و گوجه‌هایی که تو حیاط به بار نشسته بود
من نیاز داشتم بچه‌ی روستا میبودم که یه رودخونه از بغل کلبه چوبیمون میگذشت
بعد من دفتر و خودکاری پسر همسایمون از شهر برام خریده بود رو میبردم لب آب دامن چین دار بلندمو پهن میکـ.ردم رو سنگ
پاهامو میذاشتم تو آب و برای جهان کوچکم نامه مینوشتم
بعد به نامه‌ش عطر میزدم
میذاشتم تا آخر هفته پسر همسایه که میره شهر نامه‌های منم پست کنه :)
منم نیــاز داشتم به نوشتن نامه با دست خط خودم برای جایی که مقصد نداشت و آدرس فرستندش معلوم نبوده :)
من نیاز داشتم بچه‌ی روستا میبودم و خونمون بالای کوه بود که فارغ از تکنولوژی بهت ثابت میکردم عاشقتم :)
دیدگاه ها (۹)

کاش یه مغازه بود آدم میرفت میگفتبی زحمت یه کم "خیال خوش" میخ...

نذار کسی به دنیات پا بذاره که حس کنی کافی نیستی براشنذار کار...

ناراحتی های ادمهارا جدی بگیرید!دلخوری از انها فرد جدیدی را م...

عَلاقه‌هاتان را جار نزنید ..رابطه‌ای که هَر لحظه‌اش ،حتّی خص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط