وقتی مافیا بود و

وقــــتـــــی مــافــیــا بــود و.......



هانا ویو


از اتاق خارج شدم مطمئنم که لپام سرخ شده
وقتی صبحانم رو خوردم رفتم و و به اجوما کمک کردم و بعد جیمین رفت تهیونگ ده دقیقه بعد جیمین رفت منم از اونجایی که حوصلم سر رفته بود رفتم تا تمرین تیر اندازی کنم و بعدش یه زره ورزش لباس ورزشیم رو پوشیدم و رفتم پایین و کارهای تیر اندازی رو کردم و بعد رفتم و یکم ورزش کردم بطری آبم رو گرفتم و رفتم بالا که با هایون رو به رو شدم و سریع رفتم بغلش کردم
+هایونننننن
ه. به به هانا خانوم یادی از ما کردی
+چی؟
ه. بیا بابا شوخی کردم
+فکر کردم داری جدی میگی ( درحالی که یه قطره اشک ریخت پایین)
ه. عهههه هانا شوخی کردم بیا بغلم راستی لیا میخواد تو رو ببینه بیا بریم پیشش
+هوم
رفتم پیش لیا و کلی بغلش کردم و بعد بهشون تو ردیف کردن خونه و شستن ظرف ها کمک کردم و بعد باهم دیگه از اجوما خواهش کردیم که شام رو ما درست کنیم
و کلی خوش گذروندیم و بعد از اون همه کثیف کاری ای که کردیم اشپزخونه رو تمیز کردیم و ساعت هشت شد تمام کار ها رو انجام دادیم و میخواستیم که بریم تو اتاق من که جیمین و تهیونگ اومدن
+سلام(خوشحال)
@_سلام
_چیشده که انقدر خانوم خوشحالن
@فکر کنم دلیلش اون دو نفر که کنارش هستن باشن
+آره.... خیلی خوب ما بریم
_هییی کجا بیا شما بابا
+دودیقه وایسا الان میایم
_اجوما
اجوما. بله پسرم
_اینا کارشونو کردن یا هنه کارارو انداختن سر تو
اجوما. نه پسرم امروز کل خونه رو هانا جون و خواهرش و رفیقش انجام دادن و هم خوشگذروندن
_چی هانا هم کمک کرد؟
اجوما. بله
_خیلی خوب باشه میتونی بری
@ولش کن بابا دیدی چقدر خوشحال بود
ولی به نظرم اون دختره خیلی قشنگ بود
_کدوم؟
@همونی که شبیه هانا بود
_خواهرش
@چی خواهرن؟ .... خوب حالا هرچی
_میبینم یکی اینجا عاشق شده
@کیییییی؟ مننننن؟
_بله تو
@آههههه بیخیال
_اوکی تو هر کی رو بپیچونی منو نمیتونی بپیچونی
@شام داره سرد میشه من میرم صداش کنم
_برو بابا



جیمین ویو
.
.
.
.
.
فردا شب قراره که رفیقمون جونگکوک بعد از سال ها از آمریکا به کرا بیاد و من و تهیونگ خیلی دلمون براش تنگ شده
از طرفی خوشحالم و از طرفی ناراحت
خوشحالیم به خاطر اومدن جونگکوک و ناراحتیم به خاطر اینکه امشب لارا که منشیم هست با کای دست یه یکی کردن تا پولمو بالا بکشن ولی از اونجایی که بکهیون رو دارم غم ندارم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
شرط ها
8❤
8💭
بوسسسسسسس به همتون
راستی 170 تایی شدنمون مبارک
بای بای 💋عشقای من💋
دیدگاه ها (۳)

خوب درخواستی سناریو بدین ببینم

وقـــــــــــــــتـــــــــــــــی مــــــــــــــــافــــــ...

وقتی مافیا بود و....... اول از همه اگه جونگکوک رو دوست داری ...

وق تی مافیا بود و....... •بله ببخشید +به آقای پارک کمک کن بر...

جیمین فیک زندگی پارت ۳۱#

رمان( عمارت ارباب) پارت ۱

#آرزویی_رویایی 🦋🎂پارت 7ساعت 7:هیجو:دیگه بریم ددییه جون:اوکی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط