فدای نفس نفس هایت یا علی

فدای نفس نفس هایت یا علی؛
آنگاه که دستهایت را بستند و به دارالخلافه ات کشاندند یک چشم بر درب نیم سوخته داشتی…
تو گویی به همراه دستهایت نفسهایت را نیز گره می زنند…
… فدای دستهایت که اگر بسته نبود…
دیدگاه ها (۱)

روضه سنگینیـــست...آهسته بگوییم...در پی آن حادثهء کوچه و در ...

یابن الحسنموکول میکنم گله ی هجر را به بعد،امروز حال مادرتان ...

و فاطمیه یک دهه نیست؛ که یک تاریخ است.یک تاریخ پر از درد. یک...

گفت: "حالا کدام حرم برویم؟" گفتم: "فرقی باهم ندارند. همه ی ا...

وداع شوالیه تاریکباشد پا پس میکشمنه از ترس که از احترام به ژ...

رمان جیمین ( خیانت) پارت ۲

( گناهکار ) 95 part مستقیم نور آفتاب در چشمانش برق زد چند دف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط