کجایی آشنای همیشه

کجایی آشنای همیشه ؟!
کجایی عزیزِ دورِ من ؟!
با روزگار چه می کنی ؟!
با جاده های پاییز و زرد و نارنجی های خزان چطور...؟!
لحظه های غمگین غروب را چگونه تاب می آوری؟!
من که هر روز، با دلتنگی ات کلنجار می روم ،
از دوری ات می سوزم و با نبودنت می سازم
اما بازهم ، جای شکرش باقی ست،
که روز رفتن،
خواسته یا ناخواسته
خیالت را کنجِ دلم جا گذاشتی ‌‌‌...
خیال شیرنت ، آن روزها کودکِ بازیگوشی بود،
اما حالا،حسابی قد کشیده است و مونس و رفیق و همنفسم شده...
نه صبح رهایم می کند نه شب تنهایم می گذارد
پا به پای من ثانیه ها را نفس می کشد و شانه به شانه ام دوری ات را تاب می آورد
باور کن ،خیالت اگر نبود
همان روز که رفتی ،می شکستم
همان روز، تمام می شدم
خوب شد خیالت را جا گذاشتی دلبر ؛
باید تا آمدنت زنده بمانم
باید دوباره ببینمت ،
به آغوشت بگیرم
و برایت غزل های تازه دم کنم
خوب شد خیالت را جا گذاشتی ...

#آذین_قانع
دیدگاه ها (۵)

‏این روزا روزاییه که فقط دلم میخواد بخوابمبه قول : #عباس_معر...

https://wisgoon.com/hamtabar

دلم می‌خواست اهمیت نمی‌دادم به هیچ‌چیز،و هیچ حرف و رویدادی ر...

کاری نکنید که دختراتون ازتون بترسن!شما باید همیشه پشتش باشین...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

☆روزی عادی در مدرسه ای..☆☆مثل روز های دیگر مدرسه معلم داشت د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط