تند رفت کودکیهای من
تند رفت کودکیهایِ من
با آن دوچرخهی قراضهاش
که همیشهی خدا پنچر بود...
میخواهم برگردم به کودکیهایم به زمانی که؛
تنها چیزی که میشکست اسباب بازیهایم بود
تنها دردِ زندگیام از زانوهای زخمیام بود
تنها غم زندگیام شکستن نوک مدادم بود
بچه بودیم دل دردها را به ناله میگفتیم، همه میفهمیدند...
بزرگ شدهایم درد دل را به صد زبان به هر کسی که گوییم هیچکس نمیفهمد...💔
#زیبا
با آن دوچرخهی قراضهاش
که همیشهی خدا پنچر بود...
میخواهم برگردم به کودکیهایم به زمانی که؛
تنها چیزی که میشکست اسباب بازیهایم بود
تنها دردِ زندگیام از زانوهای زخمیام بود
تنها غم زندگیام شکستن نوک مدادم بود
بچه بودیم دل دردها را به ناله میگفتیم، همه میفهمیدند...
بزرگ شدهایم درد دل را به صد زبان به هر کسی که گوییم هیچکس نمیفهمد...💔
#زیبا
- ۳.۷k
- ۲۲ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط