میدانی من همیشه از آخرین ها متنفر بودم مثلا از آخرین بار

میدانی من همیشه از آخرین ها متنفر بودم. مثلا از آخرین بار که دیدمت، آخرین حرفی که به من زدی، آخرین جایی که باهم رفتیم، آخرین چیزی که بینمان مانده بود و حتی از آخرین لقمه غذا سر سفره هم که دست هیچ کس برای برداشتنش دراز نمیشد متنفر بودم. من جدیدا دارم فکر میکنم هفته آخر اسفند از وحشتناک ترین نوع آخرین هاست. هزار خاطره توی یک فایل فشرده یک هفته ای میریزد توی جان آدم. اصلا یاد آخرین چهارشنبه سوری بیچاره ات میکند. از شنبه تا جمعه اش اگر خودت هم نخواهی برایت پیام میفرستند و به یادت می آورند که مثلا آخرین پنجشنبه ٩٤ ات بخیر. اصلا میدانستی مردم چرا همش توی این هفته لعنتی میروند بیرون و تا میتوانند خریدهای هیستریکی میکنند، من فکر میکنم میخواهند یادشان برود چه آواری از آخرین خاطره ها توی قلبشان ریخته است. هفته آخر اسفند بدی اش این است که خودش را چسبانده به عید، ما فکر میکنیم هفته خوب و شادی است. فقط اگر سایه عید روی سرش نبود، میشد عنوان هفته مرگ را روی سینه اش سنجاق کرد.

#دلارام_انگورانی
دیدگاه ها (۴)

احتمالا بیست و نه روز بودن اسفند ،حاصل لجاجت بچه ای بود که م...

تا حالا به لحظه تحویل سال1450 فکر کردید!!! ؟؟ همه بلند میشن،...

هی من میخواهم به این جمعه تو دهنی بزنمبگویممن کسی را دارم که...

آخ خدا چقدر گریه کردم واسه این شعر با تموم وجودم بی مادری رو...

پارت ۷آنچه گذشت: رفتم توی اتاقم که.....نشستم روی تخت و به فک...

نام فیک:عشق مخفیPart: 23ویو ات*توی فکر بودم اصلا نمیفهمیدم ا...

p²+ بیا اینجا که کلی کار داریم.. اولین مشتری اومد.. دومین.. ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط