هر روز صبح

هر روز صبح

بند کفشهایت را که می بندی

بند دلم پاره می شود

و تا شب که برگردی

دلم با کفش های تو ،

هزار راه می رود

قربانت گردم

دیگر خوب می دانم

به پای تو که نه

به دست تو پیر خواهم شد ...


#مهدی_صادقی
دیدگاه ها (۴)

دیگر هیچ بوسه ایلب هایم را به یادم نمی آوردو رفتارممثل مرگ س...

شبتون آروم❤

آمدنت رااستخاره کرده امخوب آمد !همیشه خوب می آیداما توخوب من...

کیستی ای مهربان ترین ؟کیستی که مناینگونه به اعتمادنام خود را...

بقول نادر ابراهیمی:تورامی خواهمبرای پنجاه سالگیشصت سالگیهفتا...

صدای پای زندگی استدر خلوت کوچه های صبحمی شنوی؟تو نیز از کلبه...

روز گر صد بار بینمت دل تسلط،کی می شوداز خدا خواهم که در این ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط