پارت

𝐌𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲 🍷
پارت : ۱۰
(علامت جدید ¥ : لیا )

یه دفعه کوک بلند شد و اومد سمت من مچ دستمو گرفتو بلندم کرد میخواستم یه فوش رکیک بهش بدم که پشت کمرمو گرفتو چسبوند به خودش داشت نزدیک صورتم میشد که با صدای زیغ لانا به خودم اومدمو هلش دادم
* : ددی من از اون خوشگل ترمممم ( غر غر )
+ : تو روانی قطعا مگه نه ؟! جلو دوس دخترت میخوای منو ببوسی ؟
- : برام مهم نیس ( خونسرد )
¥ : کوک پس یکی دیگه رو ببوس وگر نه باید لباستو دراری
کوک بدون معطلی تیشرتشو دراورد خیلی سعی داشتم به اون سیکسپکا نگا نکنم چقدر خوشگل بودن واییی نه ا.ت به خودت بیا تو دلت نمیخواد به اون سیکسپکا دست بزنییی ( خود درگیری داری خواهرم ؟ )

بیست مین بعد...

اخرای بازی بودیم لانا تقریبا لخت شده بود تهیونگم بجا اینکه لباسشو دراره کفششو دراورده بود داخل همین فکرا بودم که سمت منو کوک افتاد
- : ج یا ح
+ : ج
- : یه تیکه از چیزایی که تو تنته رو درار
الان من انجام بدم لباسمو دراوردم و انجامم ندم باز لباسمو دراوردم...اها موهامو باز کردمو کش مو رو جلوش گرفتم
+ : بفرما یه تیکه از چیزایی که تو تنم بود ( پوزخند )
- : خیلی خب ( عصبی )
یه بار دیگه چرخوندیم سمت من و لیا افتاد
¥ : ج یا ح
+ : ج
¥ : تو باید یکی از این افراد رو ببوسی دختر یا پسر فرقی نداره
بلند شدم و با یه تعظیم پرنسسی از اون گشنگا به بورام گفتم
+ : ای یار مهربان من تورا خیلی دوست دارم گرچه زشتی اوخ نه ببخشید خوشگلی ( لبخند ملیح )
& : چون خوشگلم بهت اجازه میدم دستمو ببوسی ( مغرورانه . با خنده )
منم دستشو بوسیدمو بعد زدم پس کلشو سریع نشستم سرجام... وایسید ببینم انتظار داشتید یه پسرو ببوسم ؟

ده مین بعد...

دیگه داشت بازی تموم میشد و هر گروهی سمت چادر خودش میرفت
رفتیم تو چادر و هرکی جاشو یه جا انداخت چون تخت که نمیتونستیم بیاریم اردو پس رو تشک میخوابیدیم داشت خوابم میبرد که
بورامو تهیونگ که دو طرفم خوابیده بودن بهم چسبیدن واییی خدا من تا صب میپوخممم بلند شدمو دوتاشونو هل دادم اخیش تموم شد حالا میتونم بخوابم...

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

𝐌𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲 🍷پارت : ۱۱ویو جونگکوکموقعی که میخواستم ا.ت رو ببوسم...

و باز هم اسید...خب بچه ها من و اون یکی ادمین چن وقت نیستیم چ...

𝐌𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲 🍷- : حوصلم سر رفته بیاید یه بازی کنیم ( پوزخند )* :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط