دستهایت را که به آسمان بلند کنی

دستهایت را که به آسمان بلند کنی

شاید پروانه ای ،

بر دست های مهربانت تکیه کند

شاید قاصدک ها

راه گمشده آرزوها را پیدا کنند

شاید هم سنجاقک ها ،

نامه رسانی را از کبوتران آموخته باشند

اشک هایت را تمام نکن !

پروانه ها در راهند

کاغذ نه!نامه هایت را روی دست هایت بنویس

شاید اگر دستهایت را رو به خورشید بگیری

حرفهایت با انرژی نور به آسمان پرواز کردند

نه،نامه هایت را ننویس!

آرزوهایت را بلند بلند فریاد بزن.

چه بسیارند کسانی که در انتظار خبری در آسمان پرواز می کنند

بگو چه می خواهی تا گوش های عالم تورا بشنوند

نه!حرفهای دلت را فریاد نزن!

موش های پشت دیوار بیدارند

دلت ،مثل من مجسمه خاکی نیست

خواسته هایش را نمی گوید؛

از نور است

ما که نمیبینیم،

شاید اشک هایش را نگه می دارد

قلبت از قلب است،می تابد

شاید خورشید هم قلبی است

قلب آسمان...

قلبت آرزوهایش را می تاباند

تو نیز به هدایت رویاهایت بتاب

دستهایت را به مقصد انوار عشق دراز کن

شاید خود خود خدا ،

کانون به هم رسیدن دعاهایت شود

چرا که قلبت آیینه است...
دیدگاه ها (۴)

این پست مخصوص رقیه و دنیا هستشزیباترترین "معماری" من ،ساختن ...

روایتشب . توی سنگر نشسته بودیم و چرت می زدیم . آن شب ، مهتاب...

خداوندا دوستانی دارم که روزگار ، فرصت دیدارشان را کمتر نصیبم...

سلامیا علی مرتضی حیدر سلامشیعه را تاج سر و سرور سلامعالم آمد...

#دوستت‌دارم‌نترس... گفتی: «می‌ترسم از احساسات طوفانی و وحشی‌...

چپتر ۸ _ سایه های تارهوا سردتر از همیشه بود. باربارا با گلدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط