هر شب

هر شب
با وساطت یک قرص سفید
چمدان چشم هایم را می بندم و
به سمت خواب های تو راه می افتم!

به سمت دست هایت...
که خواب رفته اند،

وَ چشم هایت
که خواب مانده اند از دیدنم
به رؤیای تو که پا می گذارم
زیر پایم
خالی می شود!

می دانم صبح نشده
بلند می شوم،

با چمدانی پر از گریه
به خانه ی تنهایی ام باز می گردم...

#مینا_آقازاده
دیدگاه ها (۱)

تو خیلی خوب بلد بودی اَدای آدم هایی را در بیاوری که عاشقند.....

خسته دل داند بهای ناله را        شمع داند ٬ قدر داغ لاله راه...

یادت باشد " دوستت دارم "نابترین جمله ی قلب توستمباد حرامش کن...

به ابوسعید ابوالخیر، گفتند :فلانی قادر است پرواز کند،گفت: ای...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط