ای خوش آن روز

ای خوش آن روز
که با یار سر و کارم بود
بی سخن با نگهش
فرصت گفتارم بود
آن که من
بسته‌ی زنجیری مویش بودم
وه، چه خوش بود
که او نیز گرفتارم بود ...!
دیدگاه ها (۵)

#تُ لعنتی ترین آدم این دنیاییکه حتی با خیالت هم میشود "جا...

به عدالتِ جهان مشکوکمدستانت دوراما... نفستجانِ من است...!!

گاهي كه به بودنَت فكر ميكنم ...نفسم حبس ميشود ،ميلرزم از اين...

#گاهـــــے حـرڣ هـا #ۅزن ندارن#ریتـــــم نـدارن...آهنــگ #نـ...

برخیز و بزن چنگ به گیتار دوبارهگلبوسه به رخساره ی هر تار دوب...

سالها در غزلِ خویش دم از یار زدمرفتم و نامِ تو را در همه جا ...

روز پرستار

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط