ویوجیمین

ویوجیمین
صبح با صدای زنگ گوشیم از خواب بلند شدم
مکالمه ـ
جیمین: بله
کوک: حالت خوبه پسر ماکلی نگرانت شدیم ـ
جیمین: نگران نباش من الان جام امنه فک کنم تا چندروز نتونم برم خونه
کوک: کجایی پسر
جیمین؛ همونجایی که دیروز بودیم
کوک: اها منو بچه ها امرپز لوازم مورد نیازتو میاریم
جیمین: ممنونم
کوک: حالا اون دختره کمکت کرد
جیمین: وقتی همودیدم توضیح میدم
کوک: بای
پایان مکالمه
ویو ات
با صحبت های یک نفر از حام بلندشدم همون جیمین بود رفتم کاراموکردم در مقازرو باز کردم ویه سرهمی پوشیدم
ات: صبح بخیر. کیوت
جیمین: صبح بخیر لبخند ملیح
ات: بیا صبحانه بخوریم ـ
جیمین: ممنونم راستی ببخشید توی زحمت افتادی
ات: نبابا تا هرموقع زخمت خوب شد میتونی اینجا بمونی
جیمین: ممنونم
ات: سوپ ماهی میخوری
جیمین : بله ممنون
ات: انقدر تشکر نکن
پرش زمانی بعد از خوردن صبحانه
جیمین : میشه چند روز اینجا بمونم خودم بهت پول میدم
ات: نه نیازی به پول نیست تا هرموقع خواستی بمون
جیمین.:)
ات: میتونم یه سوال بپرسم
جیمین: اوهم
ات: چه بلایی دیشب سرت اومده بود
جیمین: خوب راستش اینو تاحالا به هیچ دختری نگفتم من مافیام دیشبم یه ماموریت داشتم هین ماموریت زخمی شدم برای اینکه دشمنام پیدام نکنن مجبوذم تورو توی زحمت بندازم و اینجا بمونم
ات:(دهنش بازع)
جیمین ـ: حالت خوبه
ات: چی م من اره خوبم ولی فقط فکر میکردم
دیدگاه ها (۳)

وی جیمین چشمم خورد به عکسی که کثیف شده بود برش داشتم عکس عکس...

وی. اتکه چشمم خوردبه لباس هایی که روی زمین افتاده امیدواربود...

P¹¹ویو تینا از خواب با صدای دوش حمام بیدار شدم - آه دوباره ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط