عشق جذاب
پارت ۱۶
ویو النا
این الان چرا باید سر من عصبی بشه ولش با جیمین رفتیم یه گوشه و البته که کوک وسطمون بود اون دوست دخترش سونا خیلی دختر خوبی بنظر میومد داشتیم حرف میزدیم که گارسون اومد و هممون الکل سفارش دادیم من به شدت بهش نیاز داشتم خورده بودیم و مست بودیم ولی کوک مست نبود شاید کم که دورش هرزه پر شده چرا وقتی من هستم به اونا پا میده وایی اصلا چرا باید به همچین چیزی فک کنم همینجور داشتم میخوردم که دستی رو شونم حس کردم یه پسره بود
*لیدی افتخار میدی باهم بنوشیم
النا :چرا که نه(مست)
*وای خدا تو چقد سکسی (مست)
النا :واقع(مست)
دوست داری بفاکم بدی
*اره خیلیییی(مست میخنده)
النا :(مست میخنده)
*: النا رو روی پاش میشونه
*دوست دارم حست کنم (مست)
النا :داشت نزدیک صورتممیشد ببوستم که یهو......
کوک ویو
کلی هرزه اومده بودن یکی از یکی هرزه تر البته پا میدادم ولی نه اینکه زیرم باشن به النا نگاه میکردم که یدفعه حواسم پرت شد داشتم با اونا حرف میزدم که چشمم به النا خورد مست مست و روی پای یکی خون جلوی چشمام رو گرفت رفتم سمتشون پسره رو انداختم زمین تا میخورد زدم علت عصبانی شدن سر النا رو نمیدونستم فقط دلم میخواست آنقدر بزنم پسره رو که بمیره از روش پا شدم و به سمت النا رفتم دستش رو محکم گرفتم و به طرف ماشین میبردم
النا :ایییی.....ولم کن....
کوک :فقط خفه شو (عربده)
به سمت ماشین رفتن
ویو تو ماشین
کوک :به راننده گفتم راه بیوفته که یهو ....
ویو النا
این الان چرا باید سر من عصبی بشه ولش با جیمین رفتیم یه گوشه و البته که کوک وسطمون بود اون دوست دخترش سونا خیلی دختر خوبی بنظر میومد داشتیم حرف میزدیم که گارسون اومد و هممون الکل سفارش دادیم من به شدت بهش نیاز داشتم خورده بودیم و مست بودیم ولی کوک مست نبود شاید کم که دورش هرزه پر شده چرا وقتی من هستم به اونا پا میده وایی اصلا چرا باید به همچین چیزی فک کنم همینجور داشتم میخوردم که دستی رو شونم حس کردم یه پسره بود
*لیدی افتخار میدی باهم بنوشیم
النا :چرا که نه(مست)
*وای خدا تو چقد سکسی (مست)
النا :واقع(مست)
دوست داری بفاکم بدی
*اره خیلیییی(مست میخنده)
النا :(مست میخنده)
*: النا رو روی پاش میشونه
*دوست دارم حست کنم (مست)
النا :داشت نزدیک صورتممیشد ببوستم که یهو......
کوک ویو
کلی هرزه اومده بودن یکی از یکی هرزه تر البته پا میدادم ولی نه اینکه زیرم باشن به النا نگاه میکردم که یدفعه حواسم پرت شد داشتم با اونا حرف میزدم که چشمم به النا خورد مست مست و روی پای یکی خون جلوی چشمام رو گرفت رفتم سمتشون پسره رو انداختم زمین تا میخورد زدم علت عصبانی شدن سر النا رو نمیدونستم فقط دلم میخواست آنقدر بزنم پسره رو که بمیره از روش پا شدم و به سمت النا رفتم دستش رو محکم گرفتم و به طرف ماشین میبردم
النا :ایییی.....ولم کن....
کوک :فقط خفه شو (عربده)
به سمت ماشین رفتن
ویو تو ماشین
کوک :به راننده گفتم راه بیوفته که یهو ....
- ۱۲.۷k
- ۲۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط