من و تو

من و تو
Part27

ویو ا. ت
رفتیم کنار ساحل هوا تاریک بود چند تا عاشق ق دیونه بودن مثل ما باهم قدم میزدند حلقه کوک دستم بودو داشتم باهاش ور میرفتم که کوک گفت

کوک: دوسش داری

ا. ت: چیو؟

کوک: حلقتون حس الان تو میگم دوست داری خانمم( خنده ریز)

ا. ت: هی! بیخیال بزار هنوز ازدواج مون ثبت نشده

کوک: باشه ولی این حلقه میگه که مال منی

ا. ت : گوشیش رو از دستش گرفتمو دوییدم

کوک: هه  هی صبر کن دنبالش دویدن و بلاخره گرفتمشو کشیدمش سمتم و تو حالت بوسه بودیم تو تخم چشمای هم نگاه م ی کردیم

ا. ت ویو
حس خیلی زیبایی بود کوک اروم اروم بهم نزدیک شدو بلاخره لبامو گذاشت رو لباش بعد چند دقیقه ولم کرد و گفت

کوک: فردا میریم دادگاه برای ثبت ازدواجمون

ا. ت: ک.... کو.. ک  خیلی ت... ن... د  نمیری

کوک: نه برای چی تند برم ها فقط میخوام برای من باشی

ا. ت: ب.. باشه... .......
دیدگاه ها (۰)

من و توPart28 اوت ویو صبامروز خیلی خوشحال بودم چون قراره منو...

چقدر حمایتاتون کمه خدایی🥲

Part13 ا.ت ویوخیلی بهمون خوشگذشت ولی بخاطر اینکه باردار بودم...

Part 12ا.ت ویوبا هزار بدبختی سوار ماشین شدم یونگی ویو سوار ش...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

"سرنوشت "p,22...ا/ت : دوست دارم کوک ....کوک : من بیشتر پرنسس...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط