Part

#Part ¹
#یلدا
در آیینه به خود خیره شدم و سرمست لبخندی ذوق زده زودم و جیغ خفیفی کشیدم.
با صدای مادرم از حس و حال خود بیرون آمده و به سمت بیرون پرواز کردم .
هفته قبل
با خستگی به بیرون خیره شدم تا ببینم چقدر مانده تا این راه طولانی و خسته کننده تمام شود . با حرصی آشکار روبه پدر مادرم گفتم :
- کی می‌رسیم من دیگه نایی واسم نمونده تو این ماشین! چند ساعته همینطوری بی حرکت نشستم لااقل یجا نگه دارین بدنم گرفته . بابام گفت :
- بزار الان به حامد میگم ببینم چی میگه .‌
- چیکار به عمو حامد داریم ما ؟
- الو ، حامد میگم بچه ها خسته شدن تو ماشین نگه داریم برای ویلا هم خرید کنیم ؟ .... ۲ کیلومتر ؟ باشه باشه
بعد چند دقیقه با کشیده شدن موهام از پنجره ماشین ...
- آخ !
- هی بچه پاشو بپر پایین دیگه توکه انقدر غر میزنی خسته شدم‌
وای مردم
حالم بده
کمرم گرفت ... زود !
دیدگاه ها (۰)

#Part²- باشه دیگه ولم کن! واسه بار هزارم تو این مدت از خودم ...

رمان : درد را از هر طرف بخوانی درد است ژانر : غمگین عاشقانه ...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_241کنجکاو بهم زل زد_کج...

عشق چیز خوبیه پارت ۱ ات :صبح از خواب بلند شدم دوباره یه روز ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط