توی اتاق کوچیک اجاره ای زیر شیروونیش نشسته بود
توی اتاق کوچیک اجاره ای زیر شیروونیش نشسته بود.
نزدیک عصر بود و پنجره ی کوچیک اتاق زیرشیروونیش شهر بزرگ و غریب ممابلش رو براش به رخ میکشید.
اون یه دختر 71 ساله بود که بعد از گزروندن زندگی سخت و وحشیانه ای که جامعه ی کره برای نوجووناش رغم میزد به بهونه ی ادامه ی تحصیل به پاریس اومده بود...حتی نمیدونست چه رشته ای میخواد بخونه یا چیکار میخواد بکنه...ولی نویسندگی رو ترجیح میداد!پاریس از اون چیزی که فکرشو میکرد خیلی بزرگتر و زیبا تر بود...خصوصا االان که نزدیک کریسمس هم بود!شهر پر بود از دختر ها و پسر های جوونی بود که با ذوق و شوق به اطراف میرفتند تا وسایل کریسمس رو خریداری کنند.لبخندی زد و بعد از ریختن یک لیوان قهوه ی فوری برای خودش به
دیوار پشت سرش تکیه داد...اهنگی رو که چند روز قبل از رفتن از کره توی پارک تهیونگ براش فرستاده بود رو play کرد و اهی کشید.
Last Christmas, I gave you my heart
But the very next day, you gave it away
This year, to save me from tears
I'll give it to someone special
Last Christmas, I gave you my heart
But the very next day, you gave it away
This year, to save me from tears
I'll give it to someone special
Once bitten and twice shy
I keep my distance, but you still catch my eye
Tell me, baby, do you recognize me?
Well, it's been a year, it doesn't surprise me
(Happy Christmas)
I wrapped it up and sent it
With a note saying, I love you, I meant it
Now I know what a fool I've been
But if you kissed me now, I know you'd fool me again
Last Christmas, I gave you my heart
But the very next day, you gave it away
This year, to save me from tears
I'll give it to someone special
Last Christmas, I gave you my heart
But the very next day, you gave it away
This year, to save me from tears
I'll give it to someone special
A crowded room, friends with tired eyes
I'm hiding from you and your soul of ice
My God, I thought you were someone to rely on
Me? I guess I was a shoulder to cry on
A face on a lover with a fire in his heart
A man undercover, but you tore me apart
Now I've found a real love, you'll never fool me again
Last Christmas, I gave you my heart
But the very next day, you gave it away
This year, to save me from tears
I'll give it to someone special
Last Christmas, I gave you my heart
But the very next day, you gave it away
This year, to save me from tears
I'll give it to someone special
A face on a lover with a fire in his heart
A man undercover but you tore me apart
(Maybe next time)
I'll give it to someone,
I'll give it to someone special
لبخند تلخی زد...برای یه لحظه از اینکه همه چیزو توی سئول رها کرده پشیمون شد...به طور واضح تر از اینکه تهیونگ رو ول کرده بود پشیمون شد...هیچ رابطه ی خاصی بین اون دوتا نبود...تهیونگ فقط یه پسر بود که دو سال پیش اتفالی همدیگرو توی کتابخونه ی نزدیک مدرسش شناخته بودن...یه روز سرد زمستونی که بخاطر دوری از جو خفه کننده ی خونه فقط با یونیفرم نازک مدرسش به کتابخونه اومده بود..از همون عصر های دلگیر که هیچ کس به فکر درس خوندن نیست و خودش توی کتابخونه تنها بود...از همون عصر های زمستونی که ساعت 5 همه جا تاریک میشه و یه ادم تنها هیچ کاری برای انجام دادن نداره!یادش میاد اون روز ولتی کنار شوفاژ نسبتا بزرگ کتابخونه کز کرده بود پسری تمریبا قد بلند با سوییشرت گشاد مشکی که کلاهشو روی سرش انداخته بود وارد شد!یه کتاب بی حواس از توی قفسه ها برداشت و به سمت تنها میز کنار شوفاژ اون سمت رفت و خطاب بهش گفت:میشه یکم اون ور تر بشینی منم به شوفاژ تکیه بدم؟
شاید همه چیز از اونجا شروع شد...صدای گرمی که باعث شد روحش تسخیر بشه...اهسته کمی توی جاش تکون خورد تا جا برای پسر باز بشه...شونه به شونه ی هم نشسته بودن و سکوت بینشون حکم فرما بود...
بعد از یک ساعت پسر نیم نگاهی بهش کرد و گفت:دانش اموزی؟سری تکون داد و اهسته گفت: و تو؟من یک ماه دیگه سال اخر مدرسم تموم میشه.
این حرفو در حالی میزد که لبخندی با نمک و مستطیلی روی صورتش نقش بسته بود!سری تکون داد و زمزمه کرد:ولی من باید دوسال دیگه تحملش کنم!
پسر اخم با نمکی گفت:اگه توی کتابخونه ای باید درس بخونی اینطور نیست؟
لبخندی زد: نه من نیومدم درس بخونم...فقط از جو مزخرف خونه فرار کردم و اومدم اینجا چون گرمه و عجیب نیست یک نفر تنهایی توش بشینه! خودت چی؟
پسر شونه هاشو باال انداخت: منم فرار کردم....ادامه دارد
#BTSV#FACK
نزدیک عصر بود و پنجره ی کوچیک اتاق زیرشیروونیش شهر بزرگ و غریب ممابلش رو براش به رخ میکشید.
اون یه دختر 71 ساله بود که بعد از گزروندن زندگی سخت و وحشیانه ای که جامعه ی کره برای نوجووناش رغم میزد به بهونه ی ادامه ی تحصیل به پاریس اومده بود...حتی نمیدونست چه رشته ای میخواد بخونه یا چیکار میخواد بکنه...ولی نویسندگی رو ترجیح میداد!پاریس از اون چیزی که فکرشو میکرد خیلی بزرگتر و زیبا تر بود...خصوصا االان که نزدیک کریسمس هم بود!شهر پر بود از دختر ها و پسر های جوونی بود که با ذوق و شوق به اطراف میرفتند تا وسایل کریسمس رو خریداری کنند.لبخندی زد و بعد از ریختن یک لیوان قهوه ی فوری برای خودش به
دیوار پشت سرش تکیه داد...اهنگی رو که چند روز قبل از رفتن از کره توی پارک تهیونگ براش فرستاده بود رو play کرد و اهی کشید.
Last Christmas, I gave you my heart
But the very next day, you gave it away
This year, to save me from tears
I'll give it to someone special
Last Christmas, I gave you my heart
But the very next day, you gave it away
This year, to save me from tears
I'll give it to someone special
Once bitten and twice shy
I keep my distance, but you still catch my eye
Tell me, baby, do you recognize me?
Well, it's been a year, it doesn't surprise me
(Happy Christmas)
I wrapped it up and sent it
With a note saying, I love you, I meant it
Now I know what a fool I've been
But if you kissed me now, I know you'd fool me again
Last Christmas, I gave you my heart
But the very next day, you gave it away
This year, to save me from tears
I'll give it to someone special
Last Christmas, I gave you my heart
But the very next day, you gave it away
This year, to save me from tears
I'll give it to someone special
A crowded room, friends with tired eyes
I'm hiding from you and your soul of ice
My God, I thought you were someone to rely on
Me? I guess I was a shoulder to cry on
A face on a lover with a fire in his heart
A man undercover, but you tore me apart
Now I've found a real love, you'll never fool me again
Last Christmas, I gave you my heart
But the very next day, you gave it away
This year, to save me from tears
I'll give it to someone special
Last Christmas, I gave you my heart
But the very next day, you gave it away
This year, to save me from tears
I'll give it to someone special
A face on a lover with a fire in his heart
A man undercover but you tore me apart
(Maybe next time)
I'll give it to someone,
I'll give it to someone special
لبخند تلخی زد...برای یه لحظه از اینکه همه چیزو توی سئول رها کرده پشیمون شد...به طور واضح تر از اینکه تهیونگ رو ول کرده بود پشیمون شد...هیچ رابطه ی خاصی بین اون دوتا نبود...تهیونگ فقط یه پسر بود که دو سال پیش اتفالی همدیگرو توی کتابخونه ی نزدیک مدرسش شناخته بودن...یه روز سرد زمستونی که بخاطر دوری از جو خفه کننده ی خونه فقط با یونیفرم نازک مدرسش به کتابخونه اومده بود..از همون عصر های دلگیر که هیچ کس به فکر درس خوندن نیست و خودش توی کتابخونه تنها بود...از همون عصر های زمستونی که ساعت 5 همه جا تاریک میشه و یه ادم تنها هیچ کاری برای انجام دادن نداره!یادش میاد اون روز ولتی کنار شوفاژ نسبتا بزرگ کتابخونه کز کرده بود پسری تمریبا قد بلند با سوییشرت گشاد مشکی که کلاهشو روی سرش انداخته بود وارد شد!یه کتاب بی حواس از توی قفسه ها برداشت و به سمت تنها میز کنار شوفاژ اون سمت رفت و خطاب بهش گفت:میشه یکم اون ور تر بشینی منم به شوفاژ تکیه بدم؟
شاید همه چیز از اونجا شروع شد...صدای گرمی که باعث شد روحش تسخیر بشه...اهسته کمی توی جاش تکون خورد تا جا برای پسر باز بشه...شونه به شونه ی هم نشسته بودن و سکوت بینشون حکم فرما بود...
بعد از یک ساعت پسر نیم نگاهی بهش کرد و گفت:دانش اموزی؟سری تکون داد و اهسته گفت: و تو؟من یک ماه دیگه سال اخر مدرسم تموم میشه.
این حرفو در حالی میزد که لبخندی با نمک و مستطیلی روی صورتش نقش بسته بود!سری تکون داد و زمزمه کرد:ولی من باید دوسال دیگه تحملش کنم!
پسر اخم با نمکی گفت:اگه توی کتابخونه ای باید درس بخونی اینطور نیست؟
لبخندی زد: نه من نیومدم درس بخونم...فقط از جو مزخرف خونه فرار کردم و اومدم اینجا چون گرمه و عجیب نیست یک نفر تنهایی توش بشینه! خودت چی؟
پسر شونه هاشو باال انداخت: منم فرار کردم....ادامه دارد
#BTSV#FACK
- ۸.۰k
- ۱۶ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط